تاریخ شکل گیری شهر مسجدسلیمان و پیوند آن با نفت
تولد هم زمان شهر و صنعت
علي بهرامي کشف نفت در جنوب ايران را نمي توان امر ساده اي تصور کرد. حتي آن را صرفا نمي توان مهم دانست بلکه بايد گفت پيداشدن نفت در جنوب ايران، کشفي تاريخ ساز بود. تاريخ معاصر ايران با کشف نفت دگرگون شد. دگرگوني در تمام اشکال تمدني، ايران را به سمت و سويي برد که هرتحول سياسي، فرهنگي و اجتماعي در آن با «نفت» گره خورد. اين تاريخ يک نقطه آغازين دارد، نقطه اي به نام مسجد سليمان. منطقه اي تحول ساز و تحول آفرين که صنعت نفت ايران از آنجا پا گرفت و اکنون نيز به عنوان سرمايه اي بزرگ براي ملت ايران در ابعاد مختلف صنعتي مي درخشد. در اين مطلب نگاهي داريم به تاريخ شکل گيري شهر مسجد سليمان و پيوند آن با صنعت نفت.
صنعت نفت ايران با اکتشاف نفت در منطقه «نفتون» در قالب چاه شماره يک متولد شد. درست است که آغاز مسجد سليمان به آغاز کشف نفت در سال 1287 خورشيدي گره خورده است، اما منطقه جغرافياي اين شهر نفتي، از قدمتي بسيار ديرينه برخوردار است؛ قدمتي که به «پارسوماش» و مهاجرت از «پارسوا» به خاور شهر «شوش» باز مي گردد. در زمينه اين مهاجرت در کتاب «خوزستان، تمدن و نفت» آمده است: «مي دانيم که پارس ها سال ها تحت لواي مادها در جنوب درياچه اروميه و در منطقه اي به نام «پارسوا» زندگي مي کردند. پس از آن بوده که مهاجرت به نواحي جنوبي را آغاز مي کنند و نهايتا در پاسارگاد در استان کنوني فارس اقامت مي گزينند. در اين حرکت و مهاجرت تاريخي، مي دانيم که پارس ها از شمال خوزستان نيز گذشته و در منطقه اي به نام «پارسوماش» در خاور شوش اقامت گزيدند که باستان شناسان و پژوهشگران «پارسوماش» را در حدود مسجدسليمان کنوني قابل تصور مي دانند. آتشکده اي باستاني با معماري اورارتويي از آثار برجاي مانده پارس ها در اين منطقه است که دو نمونه از اين آتشکده ها موسوم به «سر مسجد» و «بردنشانده» بسيار قابل توجه هستند؛ به طوري که رومن گريشمن باستان شناس معروف، اين دو آتشکده را از اسلاف پاسارگاد مي داند».
نگاهي به يک آغاز
چنانکه مي دانيم، ايرانيان خيلي پيشتر از فوران نفت از چاه شماره يک مسجدسليمان با نفت آشنا بوده اند، چه از طريق چشمه هاي نفتي خودجوش و چه به شکل قير و چه در شکل و شمايل آتشکده ها. البته چند دهه قبل از کشف نفت در ايران از طريق نفت منطقه آذربايجانِ الحاق شده به سرزمين تزارها، روشنايي سرزمين مادري مان را تامين مي کرديم و در حقيقت تزارها، سرمايه نفتي سرزمين هايي را که در جنگ هاي معروف ايران و روس در قالب دو قرارداد «ترکمن چاي» و «گلستان» از ما گرفته بودند، به خودمان مي فروختند. به هر حال بايد گفت که تيم دارسي و نمايندگان او چون رينولدزو ويلسون بالاخره در 1287خورشيدي به شکل و شمايلي جديد و مدرن روزگار شان، نفت را از چاه شماره يک بيرون کشيدند. با تلگراف رينولدز به کنسولگري انگلستان در بوشهر، زنگ آغاز تولد شهري به نام مسجدسليمان در عصر پسانفتي تاريخ معاصر کشورمان به صدا درآمد. حالا ديگر چاه شماره يک جوابگوي ولع و اشتهاي سيري ناپذير بريتانيا نبود. پس چاه شماره دو هم زده شد و همچنين چاه شماره سه و.... در کتاب «جستارهايي کوتاه بر تاريخ بلند نفت در ايران» دراين باره آمده است: «در کنار توليد آزمايشي نفت از چاه شماره يک، حفاري هاي جديد نيز در مسجدسليمان ادامه يافت و چاه شماره دو به فاصله کمي پس از آن به بهره برداري رسيد. اين بار تنها 1010 پا حفاري لازم بود تا نفت با فشار زياد فوران کند. در شهريور همان سال برابر با سپتامبر 1908 سومين چاه نيز به بهره برداري رسيد... اين آغاز تولد شرکت AIOC در آوريل 1909 ميلادي بود. چاه شماره يک در طول بيست سال عمر خود، ميليون ها بشکه نفت توليد کرد و سرانجام در غروب يک روز پاييزي در سال 1307 خورشيدي برابر با 1928 ميلادي شيپورچي انگليسي شرکت نفت ايران و انگليس، با دميدن در شيپور خود پايان عمر اين چاه را اعلام کرد. انعکاس صداي شيپور در کوه ها، هيچکس را نگران نکرد، زيرا در همان ايام خبر بهره برداري از چاه هاي جديد که بدون وقفه در مسجدسليمان و حومه به گوش مي رسيد، جاي هيچ نگراني و دغدغه اي بر جاي نمي گذاشت».
ضرورت توسعه
فعاليت هاي عمده و پرشمار نفتي ها در مسجد سليمان نمي توانست بدون تجهيزات و امکانات زندگي و سکونت و همچنين ساير مايحتاج زندگي ادامه يابد. خصوصا اينکه چاه هاي متعدد و ثروتي که از زمين مي جوشيد، انگليسي ها را براي ماندگار شدن و مسکوني کردن منطقه مسجدسليمان بيش از پيش تشويق مي کرد. در اين باره در کتاب «نفت و زندگي» آمده است: «با کشف و استخراج نفت در خوزستان، شرکت نفت انگليس و ايران که از ماندگاري در منطقه و ادامه فعاليت درباره توسعه صنعت نفت اطمينان حاصل کرده بود، برنامه ريزي براي ساخت شرکت- شهر براي سکونت کارکنان و کارگران کارگاه هاي نفتي در نزديکي چاه ها و تاسيسات نفتي را آغاز کرد. مسجدسليمان نخستين شهرک ساخته شده توسط شرکت نفت بود که بلافاصله پس از کشف منابع نفتي، شروع به شکل گيري کرد. به اين ترتيب، نخستين شرکت - شهر صنعت نفت در سال هاي 1908 و 1909 ميلادي در مکاني که صدها سال قبل، تمدن شهرنشيني را به دليل وجود نفت تجربه کرده بود، بنيان گذاشته شد».
نوسازي شهر
در شهر تازه تاسيس مسجدسليمان يا به عبارت ديگر، مسجدسليمانِ عصرجديد، مهاجران زيادي حضور پيدا کردند و طبقات مختلفي از مردم شکل گرفت. شهر در حالت اوليه اش اگر چه شهر بود، اما به نوسازي و توسعه صحيح تري نياز داشت، چرا که هر چه صنعت نفت بيشتر توسعه پيدا مي کرد، لاجرم مسجدسليمان نيز بايد گسترش مي يافت و اصولي تر و بنياني تر، قوام مي گرفت. در کتاب «نفت وزندگي» در اين باره آمده است: «در سال 1924 ميلادي برابر با 1303 خورشيدي شرکت نفت که برنامه هاي دراز مدت تري براي ادامه فعاليت در اين شهر و منطقه داشت، ترجيح داد شهر نوساخته را مطابق برنامه و نقشه هاي مهندسان انگليسي و برابر با شرکت – شهر هاي استعماري بازسازي کند تا محله هايي که توسط مردم حاشيه نشين و کسبه ايجاد شده بودند، نيز از نقشه شهرسازي شرکت نفت تبعيت کنند». اين نوسازي و توسعه شهري مبتني بر نقشه هاي مهندسي مدرن، شرايط ديگري را نيز ايجاب مي کرد که از جمله آنها مي توان به تجهيزات و مصالح و امکانات جديد زندگي مدرن نام برد. حالا ديگر پنکه و کولر و بخاري و برق و همه چيز لازم بود تا شهر مسجدسليمان شهر متجددانه اي شود براي راحت شدن انگليسي ها در استخراج نفت و بيرون بردن آن از ايران. در اين باره در کتاب نفت و زندگي آمده است: «معماري منازل کارگري مسجدسليمان به جاي اينکه از خاستگاه عشايري و روستايي کارگران اين شهرها برگرفته باشد، از شهرک هاي صنعتي استعماري الگو گرفته بود. همجواري منازل، حياط هاي بسيار کوچک و ديوارهاي بلند مانع از جريان آزاد هوا به ويژه هواي گرم و جان فرساي تابستان مي شد. استفاده از مصالح جديد مثل سنگ و آجرو آهن و سيمان به جاي کاهگل و چوب اگر چه ارزان و سريع بود، اما مثل مصالح سنتي توان تعديل نوسانات اقليمي و فصلي را نداشت و از سوي ديگر، منازل را محتاج خدمات نوين مثل پنکه، برق، بخاري و کولر مي کرد. با مديريت شرکت نفت بر فضاهاي شهري در شرکت – شهر مسجدسليمان الگوهاي بومي و سنتي معماري و شهرسازي ايراني همچون قهوه خانه ها، حمام هاي عمومي، کاروان سرا، زورخانه، بازار، مسجدجامع و ارگ آنچنان که در ديگر شهرها به چشم مي آمد، در مسجدسليمان آن روزگار مشاهده نمي شد... زندگي در اين شهر- شرکت ها که بارزترين نمونه مهندسي اجتماعي يک شرکت انگليسي در ايران بود، سبب تغيير و تحول اساسي در فرهنگ و زندگي ساکنان اين شهرها شد. جابه جايي جمعيت و مهاجرت مردم فرودست از نقاط مختلف ايران با فرهنگ هاي متفاوت به سرزمين نفت آنها را وادار ساخت تا در کنار ديگر کارکنان اروپايي، آمريکايي و هندي صنعت نفت زندگي کنند و اگر چه شرايط و امکانات هر يک از اين گروه ها با هم فرق داشت، اما فضاي کاري واحد و سکونت در شهري تازه تاسيس و تحت کنترل و مديريت شرکت نفت، خواه ناخواه آنها را وارد فضاي فرهنگي ديگري کرد».
«M.I.S» چيست؟
اگر کمي اهل نفت باشيد يا اينکه سري به مسجدسليمان زده باشيد، واژه اي را با عنوان «M.I.S» که درباره مسجدسليمان به کار مي رود، شنيده ايد. کاربرد اين واژه درباره نخستين شهر نفتي ايراني نيز تاريخ جالب توجهي دارد؛ واژه اي که به محض به کار رفتن اش توجه مسجدسليماني ها را به خود جلب مي کند و انگار نشانه اي شده براي يافتن و دور هم جمع شدن اهالي مسجد سليمان. در کتاب«خوزستان، تمدن ونفت» آمده است: «عبارت مسجدسليمان با املاي انگليسي Masjed Suliman به صورت M.I.S مخفف شده و حرف I در بين حروف M و S وصل کننده است. حرف I در اين مخفف سازي از حروف آوانگاري و و صل کننده دو بخش اسم مسجد سليمان در زبان انگليسي است. در حقيقت حرف I وسط دو حرف ديگر، نشان دهنده اولا دوبخشي بودن اسم و ثانيا اتصال دوبخش اسم و جايگزين همان کسره مسجد در عبارت مسجدسليمان است».
منابع:
1-جستارهايي کوتاه بر تاريخ بلند نفت در ايران، نوشته فرشيد خداداديان
2-خوزستان. تمدن و نفت، نوشته فرشيد خداداديان
3-نفت و زندگي، نوشته ربابه معتقدي