«مشعل» هنرمندانه از صنعت نفت بگوید
سرزنده و خندان است و امیدوارانه از افق پیش روی جوانان و آیندگان صنعت نفت سخن می گوید. مشتاقانه از اهالی «مشعل» و روابط عمومی می خواهد که کارهای بزرگ صنعت نفت پس از انقلاب را بدقت شناسایی کنند و با زبان و شکلی هنرمندانه آن را برای مردم و کارکنان صنعت بزرگ نفت بازگو کنند. محمد طاهرزاده معتقد است که «مشعل» خودش یک روابط عمومی کوچک است و می تواند کارهای بزرگی انجام دهد. در ادامه گفت وگوی ما را با این پیشکسوت روابط عمومی صنعت نفت می خوانید:
چه شد که به صنعت نفت و نشریه روابط عمومی ورود کردید؟
7 فروردین سال 64 به عنوان گزارش نگار مجله «پیک نفت» وارد صنعت نفت شدم. مدتی بعد به عنوان خبرنگار معرفی شدم و پس از آن در سمت سردبیر نشریه «پیک نفت» کار را ادامه دادم. تا اواخر سال 66 در «پیک نفت» بودم و پس از آن رئیس امور فرهنگی روابط عمومی شدم؛ البته امور فرهنگی با تغییر چارت سازمانی تعاریف و نام های جدیدی چون «واحد ارتباطات رسانه ای»، «اداره ارتباطات» و ... یافت که همچنان من مسؤول آن بودم. تا اینکه «پیک نفت» از سال 74 به «مشعل» تغییر نام داد. در آن زمان، دبیر سرویس خبر «مشعل» شدم. مدتی هم آقای غیاثوند بیمار شدند و سرپرستی «مشعل» را به عهده داشتم. سال 76 آقای صحفی، رئیس روابط عمومی شدند و با گستردگی کارها، من دوباره به واحد ارتباطات برگشتم. کارهای بسیار زیادی در آن زمان وجود داشت و باید امور خبرنگاران بیرون نفت را سامان می دادیم.
بعد از آن، چه کردید و چگونه با «مشعل» مرتبط بودید؟
تا سال 85 در امور فرهنگی و ارتباطات بودم تا اینکه به مدیریت اکتشاف منتقل شدم. آن زمان مشاور مدیر بودم و البته روابط عمومی رسمی در آن مدیریت وجود نداشت؛ اما کارهای روابط عمومی به بنده ارجاع داده می شد. سال 92 بازنشسته شدم و با بازگشت آقای زنگنه و آقای نعمت اللهی به وزارت نفت، از بنده دعوت به کار شد و از آن زمان تا الان مشاور مدیرکل روابط عمومی وزارت نفت هستم و خدمت می کنم. به صورت مستقیم با «مشعل» در ارتباط نبودم؛ اما در جلسات مشورتی، ارتباط غیر مستقیم با این نشریه داشته ام.
در دوران مختلف مسؤولیتتان، چگونه راهبردهای نشریه را مشخص می کردید؟ دغدغه های اصلی تان در نشریه چه بود؟
«پیک نفت» سلف «مشعل» است. آن سال ها در «پیک نفت» مسأله اصلی جنگ بود؛ اگر چه کارهای روی روال و اخبار و گزارش های معمولمان را مدنظر داشتیم و تهیه می کردیم؛ اما واقعا یکی از دغدغه اساسی مان جنگ بود. بالاخر تاسیسات ما را به طور مرتبط می زدند. برای مثال سال های جنگ با رئیس منطقه خارگ مصاحبه ای داشتم. در طول مصاحبه، شش بار رفتیم به پناهگاه و برگشتیم. هواپیماهای عراقی به طور مداوم خارگ را بمباران می کردند. همان شب نیز بمباران کردند و بچه های یکی از همکاران نفتی که آنجا کار می کرد، شهید شدند. به طور کلی دغدغه و دلمشغولی ما در دوران جنگ، حفاظت و حراست از تاسیسات نفتی بود؛ البته همان سال ها، طنزی به نام «نقاد وقاد» در نشریه تعریف کرده بودیم که می کوشیدیم به وسیله آن مشکلات و برخی مسائل کارکنان و ادارات را به زبان طنز و طوری که به کسی بر نخورد، بیان کنیم. کار «نقاد وقاد» در آن سال ها خیلی بالا گرفته بود. مثلا رفته بودیم پالایشگاه تبریز و با مدیرعامل وقت آنجا مصاحبه داشتیم. از کنار یکی از تاسیسات رد می شد که دیدیم یکی از بالای تاسیسات ما را صدا می زند. ایستادیم، آمد پایین گفت: شنیده بودم که گزارشگران «پیک نفت» اینجا آمده اند. آمده ام فقط بگویم خسته نباشید و دمتان گرم. همین را گفت و دوباره رفت بالا. می خواهم بگویم تا این حد نشریه در میان کارکنان نفوذ کرده بود. واقعا تنها رسانه نفت «پیک نفت» بود. ما هم سعی می کردیم که کارکنان خودشان را در نشریه کارکنان ببینند. بالاخره حضور کارکنان در نشریه خودشان به آنها انرژی می داد. ما این فضا را شکسته بودیم که نشریه صنعت نفت، فقط سخنگوی مدیریت باشد. ما معتقد بودیم کارگر و کارمند باید خودشان را در نشریه ببینند. برای این منظور تابو شکنی های زیادی کردیم. مثلا کسی به نام آقای انگوری، متصدی آسانسور همین ساختمان مرکزی نفت بود. با او مصاحبه مفصلی کردیم که با عکس در نشریه منتشر شد. باید می گفتیم که ما برای کارکنان کار می کنیم، آن هم در آن شرایط بسیار مشکل و سخت و خطرناک جنگ که زحماتشان چند برابر بود. یا مثلا درباره اخبار «مشعل» در جلسات تحریریه مشخص می شد که رویکردمان چگونه باشد و روی آنها خبر تولید می کردیم و مقاله و سرمقاله می نوشتیم. دقت کنید که هیچ اینترنتی نبود. تنها یک تلکس بود که گاهی خبرهایی از آن می گرفتیم و بیشتر خبرها تولید خود «مشعل» بود. می توانم بگویم 90درصد این طور بود. این در حالی بود که خبرنگاران «مشعل» بسیار کم تعداد بودند.
چه افقی پیش روی «مشعل» می بینید و چه توصیه ای به فعالان این نشریه قدیمی صنعت نفت دارید؟
به نظر می رسد که نشریه داخلی صنعت نفت، باید پلی میان کارکنان و مدیریت باشد. کارکنانی که در دورترین نقاط صنعت نفت فعالیت دارند، باید خودشان را در «مشعل» ببینید. این نشریه، یک روابط عمومی کوچکتر نفت و مکتوب است. مهم ترین و ویژه ترین ابزار روابط عمومی است؛ چون به طور مرتب «مشعل» را می خوانم و می بینم، الحمدالله خیلی حرفه ای تر و بهتر شده است. افراد حرفه ای در آن مشغل هستند و خبرها، گزارش ها و مقاله ها بسیار قوی شده است و در مسیر تعالی و ایده آل قرار دارد.
در پالایشگاه تبریز در حال مصاحبه و تهیه گزارش بودیم که ناگهان پالایشگاه را زدند و مجبور شدیم کار خبری و رسانه ای مان را تعطیل کنیم. یک خاطره مهمی که دارم و شاهد آن بودم، سازندگی ها در اوج جنگ بود. یعنی در صنعت نفت، سازندگی در عین خرابی ها انجام می شد. خلاقیت ها بسیار بالا بود. افتخار بسیار بزرگی برای صنعت نفت در زمان جنگ بود که حتی یک لحظه هم جریان صادرات نفت قطع نشد. این را هم باید اضافه کنم که صنعت نفت کشور ما نقش بسیار پر رنگی دارد. باید عظمت این جایگاه را بدانیم. کارهای بسیار بزرگی در صنعت نفت انجام شده و اگر این کارها نبود، کشور با مشکلات بزرگی مواجه می شد و بیشتر این کارها به دست توانمند متخصصان و کارگران داخلی انجام شده است. برای مثال قبل از اینکه عسلویه از نظر صنعتی فعال شود، برای هماهنگی های حضور رئیس جمهور وقت، به منطقه نخل تقی رفته بودیم. موقع برگشتن مشکل کوچکی پیش آمد و دوستان ما مرا جا گذاشتند. مجبور شدم از نخل تقی تا جاده پیاده بروم و تازه از سر جاده اصلی، مدتی طول کشید تا خودرویی پیدا شود و مرا به شهر ببرد. این شرایط را با امروز مقایسه کنید؛ عظمت بسیار بالایی در عسلویه وجود دارد که حیرت برانگیز است. اینها همه نشان می دهد که چقدر کارهای بزرگ و تلاش عظیمی انجام شده است. «مشعل» و روابط عمومی باید بازتاب دهنده این کارهای بسیار بزرگ باشد. بسیاری از مردم و حتی برخی کارکنان صنعت نفت نمی دانند که در این صنعت تاریخ ساز ایران، چه اتفاقاتی افتاده است. ما باید اینها را هنرمندانه اطلاع دهید و منعکس کنیم. «مشعل» باید با بیان هنرمندانه و اشکال جدید و به شکلی زیبا و دلنشین، از عظمت این کارهای انجام شده بگوید.
همدلی و صمیمیت کاری، رمز موفقیت «مشعل» بود
سعید تاجبخش، با دیدن یک آگهی در شماره 156 «مشعل»، فعالیت خود را در این نشریه شروع کرد که این ارتباط کاری نزدیک به 14 سال دوام آورد. او که فارغ التحصیل رشته کارشناسی گرافیک است، به شوق انجام فعالیت هنری در صنعت نفت، وارد این نشریه شد؛ هنوز هم در روابط عمومی است؛ اما از سال 92 به بعد دیگر در «مشعل» فعالیت ندارد و در عین حال، روزهای کاری اش در نشریه کارکنان صنعت نفت ایران را از بهترین دوران 32 ساله خدمتش می داند.
چه شد که به صنعت نفت آمدید و وارد تحریریه «مشعل» شدید؟
به صورت خانوادگی سابقه حضور در صنعت نفت داشتیم؛ پدر و مادرم هر دو از کارکنان صنعت نفت بودند. پدرم در اکتشاف بود و مادرم از پزشکان صنعت نفت. سال 66 همکاری ام را آغاز کردم. از مهر 70 کارمند بازرسی انبارها شدم و بعد از هشت سال به شرکت اکتشاف رفتم. بعد در اداره ژئوفیزیک به عنوان نقشه کش کار کردم تا اینکه در سال 76 در رشته گرافیک فارغ التحصیل شدم. آن زمان ها نشریه نفت را که «پیک نفت» نام داشت و از سال 74 به «مشعل» تغییر نام داد را می خواندم و مخاطب آن بودم. سال 76 بود که در شماره 156 «مشعل» فراخوانی منتشر شد. گفته بودند کسانی که در زمینه هنری فعالیت دارند و سابقه ای هم در صنعت نفت دارند، می توانند برای همکاری اعلام آمادگی کنند. من درخواست دادم و آن زمان، آقای صحفی، مدیر وقت روابط عمومی نفت گفتند که برای مصاحبه بروم. در مصاحبه پذیرفته و از اکتشاف، مامور در «مشعل» شدم و زیر نظر آقای غیاثوند، سردبیر وقت نشریه، کارم را به عنوان دبیر عکس و طرح آغاز کردم. کار را از آقای افخمی تحویل می گرفتم و برای مطالب و گزارش هایی که فاقد عکس بود، عکس و طرح آماده می کردم. آن زمان نشریه 64 صفحه بود.
کار صفحه آرایی و مدیریت هنری نشریه به چه شکلی انجام می شد؟
سال 80، دکتر نعمت اللهی به روابط عمومی آمدند. یکی از خصوصیات ایشان این بود که به جوان ها خیلی بها می دادند و کارها را به کسانی که داخل اداره بودند، می سپرد. ایشان گفتند که کار صفحه آرایی برون سپاری نشود و به عهده خود مجموعه «مشعل» باشد. از آن زمان بود که دیگر کار صفحه آرایی را هم انجام می دادیم. آقای وانسون فرهاد نیکچه، صفحه آرای نشریه بودند و از قدیم کار «پیک نفت» را هم انجام می دادند. من یک سال در کنار ایشان کار طراحی و صفحه آرایی در روابط عمومی را بسیار بهتر و بیشتر آموختم و جا دارد که از ایشان هم یادی کنم. یک هفته صفحه آرایی «مشعل» را داشتیم و یک هفته هم طراحی های روابط عمومی مثل بروشورها، کارت های دعوت، انواع نمایشگاه ها و پوسترهای مختلف و.... که نیاز به طراحی های متنوع و متفاوتی داشتند را انجام می دادیم.
آن زمان چگونه با هم کار می کردید و چه فضایی بر نشریه حاکم بود؟
وقتی ارتباط و تعامل در کنار احساس مسؤولیت باشد، کار خیلی بهتر پیش می رود. هر یک از ما به شکلی وارد صنعت شده بودیم. اینکه هر کدام چقدر عرق کاری داشتیم، چگونه آموزش دیده بودیم و چه کسانی کنار دست ما بودند و از همه بیشتر خودمان چه درون مایه ای برای کار داشتیم، خیلی مهم بود. ارتباطی که بین آقای غیاثوند و سایر همکاران بود هم تاثیر بسیار خوبی روی موفقیت کاری مان داشت. پس از انتشار هر شماره از «مشعل» جلسه می گذاشتیم و نقاط ضعف و قوتمان را بررسی می کردیم، ضمن اینکه واقعا هر کسی در کار خودش خبره بود. مثلا بخش «نفت در آئینه مطبوعات» را کسی مثل آقای راسخی لنگرودی قلم می زد که یک عمر کارش نویسندگی بود. یا بخش «اقلیم های نفتی» را آقای قطبی می نوشت و حضور میدانی داشت. او به مناطق نفتی می رفت و به طور مستقیم با اهالی صنعت نفت ارتباط داشت. یا مرحوم آقای افخمی با روحیه بشاشی که داشت، به همه همکاران کمک می کرد. همکاری و همراهی در کار، یک اصل اساسی برای همه تحریریه بود. از این بابت که می توانستم در جایی کار کنم که با رشته تحصیلی ام ارتباط زیادی داشت. خیلی خوشحال بودم و از اینکه توانستم در کنار بزرگان و افراد حرفه ای کار یاد بگیرم، هنوز هم خرسندم.
کار هنری چه تاثیری در نشریه مشعل می گذاشت؟ چگونه هنر را در صنعت تاثیر می دادید؟
از سال 87 مسؤولیت بخش هنری و فنی به من سپرده شد. آن زمان نشریه «مشعل» مدتی به صورت روزانه و با قطع روزنامه ای منتشر می شد. آقای درویشی و بعد هم آقای رزاق پناه سردبیر بودند و چند حروفچین و صفحه آرا داشتیم و بنده هم مسؤول بخش فنی و هنری بودم تا سال 92 که کار را به جوانان محول کردیم. از آنجا که «مشعل»، یک تعریف درون سازمانی دارد، باید می توانستیم آن را از حالت صنعتی صرف، در بیاوریم. بنابراین تلاش می کردیم با طرح و رنگ و عکس های خوش منظره، فضایی هنری در یک مجله صنعتی ایجاد و نشریه را در عین صنعتی بودن، چشم نواز کنیم.