محدودیت های انتشار دی اکسید کربن و توسعه اقتصادی
سیاستگذاران در آمریکای شمالی و اروپای غربی، به بحث سیاست انرژی بیشتر و به طور انحصاری از دریچه تغییرات آب و هوایی می نگرند و این مسأله در اولویت نخست قرار می گیرد؛ اما برای همتایان آنها در کشورهای در حال توسعه که بحث انرژی هنوز برایشان پدیده ای دلهره آور و گران به شمار می آید و تحت فشار دیگر مشکلات اجتماعی هستند، تنها یکی از اهداف رقابتی متعدد به شمار می رود. «اقدام برای مبارزه با تغییرات اقلیمی»، یکی از 17 هدف توسعه پایدار در سطح بالا محسوب می شود که اعضای سازمان ملل متحد در سال 2015 با تعیین موعد سال 2030 میلادی بر سر آن توافق کردند. موارد دیگر شامل کاهش فقر، بهبود مراقبت های بهداشتی و تغذیه، دسترسی به انرژی پاک، دسترسی به آب آشامیدنی سالم و اصول بهداشتی، ارتقای شرایط اشتغال و کاهش نابرابری می شود. برای سیاستگذاران در اقتصادهای پیشرفته، مقابله با تغییرات اقلیمی از منظر تقدم الفبایی، نسبت به دیگر اهداف اولویت دارد؛ اما همتایان آنها در کشورهای در حال توسعه در این باره باید رویکرد متعادل تری داشته باشند.
تقدم الفبایی تنها روشی فانتزی برای گفتن «ترتیب قاموسی یا ترتیب فرهنگ لغتی» است. در فرهنگ لغت، همه کلمه هایی که با حرف A انگلیسی آغاز می شوند، پیش از کل ورودی های آغاز شده با حرف B قرار می گیرند. برای بسیاری از سیاستگذاران غربی، کاهش انتشار گاز دی اکسید کربن (2CO) بر دیگر جنبه های سیاست انرژی دارای اولویت است؛ اما اولویت بندی برای سیاستگذاران در کشورهای در حال توسعه شرایط پیچیده تری دارد.
توزیع انرژی
تفاوت در دسترسی به انرژی و مصرف انرژی بین کشورهای پیشرفته و کشورهای در حال توسعه همچنان بسیار فاحش است. براساس داده های گزارش بررسی آماری سالانه شرکت بریتیش پترولیوم (بی پی) در سال 2019 میلادی، سرانه مصرف انرژی در کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری های اقتصادی (او ای سی دی) سه برابر کشورهای غیر عضو این سازمان است. سرانه مصرف در اتحادیه اروپا یک سوم بیشتر از چین و پنج برابر هند و حدود 9 برابر آفریقاست. به همین ترتیب، سرانه مصرف در ایالات متحده آمریکا سه برابر چین، 11 برابر هند و 19 برابر آفریقاست. بعضی از تفاوت ها را می توان به موقعیت جغرافیایی کشورها و مناطق نسبت داد. مصرف انرژی در کشورهایی با عرض جغرافیایی بالا که به گرمایش بیشتری نیاز دارند، بیشتر است؛ اما بخش بزرگی از این شکاف، به تفاوت در مباحث مرتبط با آسایش و مقدار مصرف مربوط می شود. ساکنان اقتصادهای پیشرفته جهان از خدمات گرمایش، سرمایش و روشنایی بیشتری بهره می برند و افزون بر سفرهای تفریحی و کار بیشتر، انرژی بیشتری برای دسترسی به کالاها و خدمات مصرف می کنند. اگر آنها بخواهند به 16 هدف دیگر توسعه پایدار دست یابند و درآمدها و سطح زندگی خود را افزایش دهند، ساکنان کشورهای در حال توسعه نیز باید انرژی بیشتری مصرف کنند. از بسیاری جهات، روند توسعه اقتصادی همیشه با جذب و به کارگیری مقادیر فزاینده انرژی همراه بوده است. روند توسعه اقتصادی و اجتماعی در کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری های اقتصادی طی قرن های 19 و 20 میلادی بسیار پر مصرف بود و احتمال می رود برای کشورهای غیرعضو سازمان توسعه و همکاری های اقتصادی همین روند در قرن 21 نیز ادامه داشته باشد. در حالی که بتازگی تقاضا برای انرژی در اقتصادهای پیشرفته کاهش یافته؛ اما در کشورهای در حال توسعه با روند رو به رشد اقتصادی، این روند همچنان در حال افزایش است.
سرانه مصرف انرژی در کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری های اقتصادی بین سال های 2009 و 2019، سالانه با 0.2 درصد کاهش روبه رو شد؛ اما در کشورهای غیرعضو سازمان توسعه و همکاری های اقتصادی این روند با رشد سالانه 1.8 درصدی روبه رو بوده است.
نیازهای برآورده نشده
بخش بزرگ تقاضای برآورده نشده برای انرژی در کشورهای در حال توسعه، چالشی بزرگ، پیش روی تلاش ها برای مهار و جلوگیری از انتشار دی اکسید کربن است. منابع انرژی های پاک و تجدیدپذیر (منابع انرژی بدون انتشار گازهای گلخانه ای) باید بیش از این افزایش یابد تا بتواند جایگزین سوخت های فسیلی موجود شوند و افزایش تقاضای انرژی ناشی از فرایند توسعه را تأمین کنند. افزون بر این، جمعیت کشورهای در حال توسعه هنوز بسرعت در حال افزایش است و پیش بینی می شود که در سه دهه آینده این روند افزایشی ادامه داشته باشد و این رویه مصرف انرژی را بیش از پیش نیز افزایش خواهد داد. جمعیت کشورهای با شرایط درآمدی متوسط و کم از سال 1990 میلادی تاکنون دو میلیارد و 200 میلیون تن افزایش یافته است و پیش بینی می شود تا سال 2050 میلادی، این رقم با افزایش یک میلیارد و 900 میلیون نفری دیگر روبه رو باشد. در سال 2019 میلادی، منابع انرژی با مقدار انتشار صفر گازهای گلخانه ای تنها یک ششم نیاز مصرف انرژی جهان را تأمین کردند و بقیه آن با سوخت های فسیلی برآورده شد که سرانجام برای دستیابی به هدف صفر شدن انتشار گازهای گلخانه ای، بیشتر این منابع سرانجام باید جایگزین شوند.
بر اساس روند یک دهه گذشته، احتمال دارد مصرف انرژی جهان تا سال 2050 میلادی 25 تا 75 درصد دیگر افزایش باید که برای دستیابی به هدف صفر شدن انتشار گازهای گلخانه ای، همه این منابع باید با منابع تامین انرژی بدون انتشار گازهای گلخانه ای جایگزین شوند.
از منظر یک اقتصاد پیشرفته، مشکل انتشار دی اکسید کربن تا حد زیادی مسأله ای ایستاست و معطوف به جایگزینی سوخت های فسیلی با انرژی های نو و تجدیدپذیر می شود.
برای کشورهای در حال توسعه، این حالت پویاست و در عین حال که بحث جایگزینی سوخت های فسیلی مطرح می شود، برای پاسخگویی به تقاضای روزافزون انرژی به منظور طی کردن فرایند توسعه، نیاز به مقدار کافی انرژی های پاک و نو الزامی است.
جاه طلبی اقلیمی
در آستانه برگزاری بیست و ششمین کنفرانس آب و هوایی سازمان ملل متحد در ماه نوامبر سال جاری میلادی، سیاستگذاران برجسته آمریکای شمالی و اروپای غربی، بر لزوم تنظیم راهبردی بلندپروازانه برای رسیدن به صفر کردن انتشار گازهای گلخانه ای تا سال 2050 میلادی تأکید دارند.
اولویت زبانی در کاهش انتشار گازهای گلخانه ای بیشتر می تواند به منزله فراخوانی برای ترجیح دادن تغییرات اقلیمی به دیگر اهداف توسعه تلقی شود و تا زمان حل معضل تغییرات اقلیمی، راه حل های دیگر مشکلات را به تعویق بیندازد.
در واقع، این موضوع برای بسیاری از سیاستگذاران کشورهای در حال توسعه که باید روی اهداف دیگر متمرکز باشند، روشی خودخواهانه، ناعادلانه و از نظر سیاسی غیرعملی به نظر می آید.
اگر قرار است این کنفرانس در تعیین اهداف بلندپروازانه و معتبر برای کاهش تولید گازهای گلخانه ای موفق شود، باید نشان دهد که چگونه می توان آنها را با دیگر اهداف توسعه ادغام کرد.
کاهش انتشار دی اکسید کربن باید با افزایش مصرف انرژی در کشورهای با درآمد متوسط و کم همراه باشد و رشد اجتماعی و اقتصادی آنها را تقویت کند، نه اینکه جایگزین این اهداف شود.
منبع: رویترز
مترجم: امیر دشتی