نگاهی کوتاه به تاریخ «کار»  در مناطق نفت خیز جنوب

علی بهرامی: اگر چه عوامل دارسی در خرداد سال 1287 خورشیدی در ایران به نفت رسیدند و از کار و توانایی ایرانیان برای این کشف تاریخ ساز بهره های بسیار زیادی بردند، اما «کار» در مناطق نفت خیز جنوب حدودا 10 سال بعد از کشف نفت، اندکی رسمیت یافت و کار کردن در صنعت نفت ایران تقریبا برای ایرانیان جا افتاد. در مطلب پیش رو به سال هایی رفتیم که تقریبا می توان گفت، سال های شکل گیری استخدام و کارکردن در نفت ایران است. نفتی که به دست انگلیسی ها اداره می شد و آنها تا توانستند از منافعش بهره مند شدند. منافعی که علاوه بر «مال» ایرانیان، «کار» آنها را نیز از آن خود کرده بود.

یک دهه از کشف نفت در اطراف مسجدسلیمان گذشت تا اندک اندک، صنعت نفت ایران شکل بگیرد و گسترش پیدا کند و البته روندِ «کار کردن» ایرانیان در این صنعت تاریخ ساز، سر و شکل مشخص تر، دقیق تر و روشن تری بیابد. این رخداد مهم را با چند دلیل تاریخی می توان ذکر کرد:

 اول: 10 سال بعد از کشف نفت جنگ جهانی اول در سال 1918 میلادی به پایان رسیده بود. انگلستان با بهره از نفت ایران خیلی خوب فهمیده بود که دوران زغال سنگ به پایان راه خود رسیده و ناوگان بزرگ جنگی اش نیاز به نفت ایران دارد. انگلیسی ها «نفت» ایران را در معادلات نظامی شان در جنگ جهانی اول، بسیار راهبردی دیدند، زیرا تصمیم گرفتند برای دفع خطرات احتمالی بعدی از سوی قدرت های اروپایی در قالب جنگی دیگر، صنعت نفت ایران را گسترش بیشتری دهند و در نهایت نیاز به کارگران ایرانی پیدا می کردند.

دوم: نفت بدون توسعه و ساز و کارهای صنعتی، نمی توانست برای انگلستان سودهای بیشتری داشته باشد. بنابراین منطق اقتصادی می گفت که با توسعه هر چه بیشتر صنعت نفت، اگر چه مخاطرات و ریسک ها بیشتر می شود، اما سود نیز افزایش قابل توجهی خواهد داشت. از این رو انگلیسی ها تصمیم گرفتند تا صنعت نفت ایران را برای منافع اقتصادی بیشترشان، بزرگ تر و و سیع تر کنند. بنابراین نیاز به کارکنان بیشتری داشتند.

سوم: شرایط ایران در دوران مشروطه و با مسأله فتح تهران، به قدری مشوش بود که دولت مرکزی توان نظارت و کنترل یا حتی یک پرسش ساده از وضعیت نفت ایران را نداشت. از این رو شرایط سیاسی و حاکمیتی نیز فراهم بود تا انگلیسی ها با گسترش بی سر و صدای صنعت نفت در ایران، بدون هیچگونه مزاحمت حاکمیتی و تنها در هماهنگی با برخی قبایل و ایلات جنوب و جنوب غربی ایران کار خودشان را پیش ببرند و در چنین شرایطی دست به گسترش صنعت نفت در ایران زدند.

این دلایل سه گانه، فضا را مهیا کرده بود تا کارگران ایرانی در ساز و کار مشخص تر و با حقوق های بهتر و بیشتری بتوانند در مناطق نفت خیز جنوب مشغول به کار شوند. 

عوض شدن رنگ و روی «کار»

پس از جنگ جهانی اول که ایران ناگزیر ترکش های فراوانی از آن را به جان خریده بود، شرایط مردم از نظر اقتصادی رو به وخامت گذاشت. بلواهای فراوان در نقاط مختلف کشور، قحطی بسیار بزرگ و بی ثباتی دوران مشروطه موجب شده بود تا تقاضای کار در مناطق نفت خیز جنوب همزمان با توسعه صنعت نفت از سوی انگلیسی ها از سال 1918 میلادی گسترش پیدا کند.

  البته این وضعیت موجب شد که حقوق ها اندکی کاهش پیدا کنند. ربابه معتقدی در کتاب «نفت و زندگی» در این باره می نویسد: «سال های 1918 تا 1925 میلادی (1298 تا 1305 خورشیدی)، روزگاران رونق گرفتن کار در صنعت نفت ایران بود. مردم با کار ثابت و حقوق مشخص و دائمی آشنا شده بودند. طی جنگ جهانی اول، به علت نیاز انگلستان به نفت ایران، پالایشگاه نفت آبادان و فعالیت در میادین نفتی گسترش یافت، بر تعداد لوله های انتقال نفت مسجدسلیمان به آبادان افزوده شد و استخراج و تصفیه نفت به چند برابر قبل رسید. بعد از سال 1924 میلادی (1304 خورشیدی) مسؤولان نفتی پذیرفتند تا تعدادی از کارگران ایرانی را در 8 سال آینده با هزینه شرکت به طور تخصصی آموزش دهند. همچنین آنها پذیرفتند که از طریق مطبوعات و جراید کشور، نیاز خود به استخدام کارگر را به اطلاع عموم برسانند تا واجدان شرایط بتوانند تقاضای خود را به مسؤولان شرکت ارائه دهند. طبق آمار موجود آن زمان 82/5 درصد از کل کارکنان صنعت نفت ایران دارای ملیت ایرانی بودند.»

 حقوق ها چقدر بود؟

 اگر چه در آغاز توسعه صنعت نفت با رشد هر چه بیشتر کارکنان ایرانی در مناطق نفت خیز جنوب مواجه بودیم، اما انگلیسی ها در حدود سال 1924 میلادی (1303 خورشیدی)، حقوق ها را کاهش دادند. آنان بدرستی می دانستند که وضعیت بسیار مشوش ایران، به عنوان صاحب اصلی نفت، به حدی است که ایرانیان با هر شرایط مالی به ادامه فعالیت در صنعت نفت کشور خودشان مایل هستند، البته اعتراضاتی از سوی برخی کارگران و مسؤولان ایرانی آن زمان به جود آمد، اما هیچ کدام نتوانست بر اراده اقتصادی انگلیسی ها اثر کند. چون انگلیسی ها با نگاه محاسبه گرایانه شان، همه جوانب منافع شان را در نظر می گرفتند. ربابه معتقدی در کتاب «نفت و زندگی» در این باره آورده است: «با توجه به بحران مالی جهانی و اصرار سیاستمداران انگلستان بر لزوم صرفه جویی، مسؤولان شرکت دست به چنین کاری زدند. یک کارگر دائم در شعب گناوه شرکت نفت، ماهانه بین 24 تا 30 تومان دریافت می کرد.»

نکته عجیب این است که کاهش حقوق ها در آن زمان به حدی بود که کارکنان نفتی خیلی کمتر از کارکنان و کارگران سایر صنایع و مشاغل، مزد دریافت می کردند. برای مثال در حالی در بوشهر دستمزد یک کارگر روزمزد 4 قران بود که یک کارگر نفتی در همان شهر روزی 3 قران دریافت می کرد، البته باید به یک نکته مهم دیگر هم اشاره کنیم و آن این است که حقوق های ثابت در مناطق نفت خیز جنوب در آن زمان، عموما به روپیه پرداخت می شد. در کتاب «نفت و زندگی» نوشته ربابه معتقدی، درباره وضعیت حقوق کارکنان مختلف صنعت نفت ایران، از اروپایی تا ایرانی آمده است: «دستمزدهای دریافت شده در صنعت نفت ایران اختلافات زیادی داشت و البته حقوق ها به روپیه پرداخت می شد. اروپایی ها: 700 تا 3000 روپیه در ماه، هندی ها: 150 تا 500 روپیه در ماه، ایرانی: 30 تا 45 روپیه درماه. با توجه به اینکه هر روپیه معادل 3 ریال ارزش داشت، دستمزد یک اروپایی صد برابر در بیشترین حالت و در کمترین میزان، 23 برابر حقوق یک کارگر ایرانی بوده است و یک کارگر هندی 16 برابر تا 5 برابر حقوق کارگر ایرانی دستمزد می گرفته است. در این سال ها حقوق ها در شرکت نفت با واحد پول هندوستان یعنی روپیه پرداخت می شد. موضوعی که منحصر به ایام پس از جنگ نبود، بلکه از سال ها قبل نیز برای شرکت نفت، مقرون به صرفه تر از پرداخت حقوق با واحد پول رایج ایران یعنی «قران» بود. این وجوه از طریق کشتی و از مستعمره هندوستان به ایران حمل و به کارگران پرداخت می شد. کارگران هندی ترجیح می دادند پخش عمده دستمزد خود را به هند، نزد خانواده هایشان بفرستند، اما کارگران ایرانی مجبور به هزینه کردن روپیه های دریافتی از شرکت نفت، برای خرید کالاهای وارداتی از فروشگاه های انگلیسی آن شرکت بودند. به این ترتیب بخش قابل توجهی از پول توزیع شده دوباره به جیب شرکت نفت و انگلستان باز می گشت و از سویی دیگر رواج داشتن پول متفاوت با پول بقیه کشور در مناطق نفتی، نشانگر قدرت و سلطه شرکت نفت در آن مناطق نیز بود.»

 چه کارهایی به غیر اروپایی ها می رسید؟  

 چنانچه بدرستی حدس زده اید، قطعا در آغاز توسعه و رشد صنعت نفت نه تنها ایرانیان، بلکه کارکنانی غیر از انگلیسی ها و اروپایی ها تخصصی در این صنعت نداشتند. اساسا قرار نبود اجازه داده شود که چنین تخصصی داشته باشند، از این رو مشاغل موجود برای ایرانیان و غیراروپایی ها صرفا مشاغلی بودند که کمترین وابستگی و ارتباط با مسائل فنی در صنعت نفت را دارا بودند. ایرانی  قرار نبود چیزی بیاموزد، برنامه ریزی انگلیسی ها این بود که تا 60 سال، 30 سال یا هر مقدار که امکان دارد، صاحبان اصلی نفت مناطق نفت خیز جنوب ایران، تنها تماشاگر یا نیروی های دست چندم و حاشیه ای صنعت نفت باقی بمانند. بر این اساس مشاغلی که در این دوره به ایرانیان و غیراروپایی ها سپرده می شد، بر اساس کتاب «نفت و زندگی» نوشته ربابه معتقدی عبارت بودند از: «مغاطعه کاری: شرکت نفت تصمیم گرفت و ترجیح داد تا با واگذاری بخشی از استخدام کارگران نیمه فنی و غیر فنی به مغاطعه کاران، مسؤولیت استخدام، نظارت بر انجام کار رسیدگی به مشکلات ناشی از کار و ... را از دوش شرکت بردارد. گاه نیز کارهایی چون ساخت و آماده سازی گچ و آجر، احداث بناهای مسکونی مخصوص کارگران ایرانی، ایجاد و تسطیح راه ها و مشاغلی از این امور به آنها سپرده می شد. حفاری و مقنی گری: این قبیل کارگران به کار حفاری نه در مقیاس حرفه ای و علمی، بلکه در ابعاد و اندازه های بسیار ابتدایی و برای تکمیل کار های حرفه ای اقدام به حفاری و مقنی گری می کردند. راهسازی: این دسته از کارکنان نیز چنانچه از نامشان پیداست، برای رفت و آمدها، راه سازی می کردند یا به تسطیح راه ها می پرداختند تا حمل بار و محصولات و کارکنان حرفه ای و متخصص امکان پذیرتر و آسان تر باشد. قاطرچی گری: از دیگر کسانی که برای شرکت نفت کار می کردند و با آنها قرارداد کاری بسته می شد، قاطرچی هایی بودند که همراه با کاروان قاطرها، وسایل و تجهیزات شرکت و پالایشگاه را حمل می کردند. از جمله کارهایی که قاطرچیان باید انجام می دادند، حمل لوله های نفت بود که تا حد ممکن به قطعات کوچک تقسیم شده بود تا امکان حمل داشته باشند.»