گفت وگو با فضل الله پرنده، پيشكسوت نفتي

ازکاخ داري تا نگهداشت ساختمان

مهرداد علمداري    كاركنان ساختمان مركزي ششم نفت، چهره او را خوب مي شناسند؛ همان كه از اول صبح اتاق ها، راهروها، پله ها و حتي داخل آسانسورها را زير نظر دارد تا مطمئن شود همه چيز مرتب و منظم و در جاي خودش قرار گرفته است. فضل الله پرنده، نزديك به 50 سال است كه در نفت خدمت مي كند و به قول خودش، هنوز هم قبل از هفت صبح در محل كارش حاضر است. در اين شماره پاي صحبت اين پيشكسوت نفتي نشسته ايم تا از ديروز و خاطرات گذشته براي مان بگويد.

آقاي پرنده، متولد چه سالي هستيد و چگونه وارد نفت شديد؟

متولد 1330 در گلپايگان هستم. كار پدرم كشاورزي بود و زماني كه ششم ابتدايي را گرفتم، در كارها به او كمك مي كردم. سال 1345 بود که به همراه يكي از بستگان نزديكم به تهران آمدم. بعدها پدر و مادرم هم به اينجا آمدند. تقريبا دو سال از آمدنم به تهران مي گذشت كه از سوي يكي از آشنايان به پيمانكاري كه در نفت كار مي كرد، معرفي شدم. آن زمان 17 سال بيشتر نداشتم و به صورت غيررسمي مشغول به كار شدم.

محل زندگي تان در كجاي تهران بود؟

ما در قلهك زندگي مي کرديم، صبح ها سوار بر اتوبوس تجريش- باب همايون مي شدم و سه راه طالقاني (تخت جمشيد سابق) پياده مي شدم و مي آمدم سر كار. قيمت بليت 30 شاهي بود، تقريبا يك و نيم ريال. كارم هم نوشتن كارت كاركنان زيرمجموعه اداره نگهداشت ساختمان بود كه البته قبل از انقلاب به آن «كاخ داري» مي گفتند.

هنوز استخدام نفت نبوديد؟

خير، بعد از چهار سال كار و پس از اين كه براي كفالت پدرم از سربازي معاف شدم، نامه اي به اداره استخدام نوشتم و درخواست استخدام دادم. بعد براي مصاحبه به ساختمان اداره استخدام در خيابان كاخ آن زمان (فلسطين كنوني) رفتم. فرم هايي را پر كردم و انگشت نگاري كردند و بالاخره استخدام شدم.

محل كارتان كجا بود؟

در ساختمان اداره مهندسي بوديم كه در خيابان طالقاني، روبه روي ساختمان كنوني هتل انقلاب و هتل رويال آن زمان قرار داشت. بانك ايران و انگليس هم زير همين ساختمان بود كه زمان انقلاب مردم ريختند و آن را اشغال كردند. الان اگر اشتباه نكنم، به جايش يك تعاوني است. كارم هم در قسمت اداري بود. كارت حقوق كارمندان را مي نوشتم و فرم هاي كامپيوتري را پر مي كردم.

و بعد به ساختمان مركزي نفت منتقل شديد؟

بله در ساختمان مركزي نفت در اداره نگهداشت، نماينده پيمانكار در آشپزخانه و مسئول انبار شدم.

چه خاطراتي از آن دوران داريد؟

آن موقع كاركنان رسمي به كارمند و كارگر تقسيم مي شدند و هر كدام شرايط و مقررات خاص خودشان را داشتند. مثلا رستوران كارمندي و كارگري از هم جدا بود يا وام كارمندي 300 هزار تومان و وام كارگري فقط 75 هزار تومان بود.

كيفيت غذاي رستوران كارمندان و كارگران هم فرق داشت؟

هر دو در يك آشپزخانه پخت مي شد، اما غذاي كارگري هر پرسي يك تومان و كارمندي هر پرسي سه تومان بود.

بنابراين طبيعي بود كه كيفيت شان فرق داشته باشد و اگر اشتباه نكنم، غذاي كارگري يك نوع و غذاي كارمندي سه نوع بود.

كارمندان دسر بعد از غذا هم داشتند، البته به شرط پرداخت هزينه. ضمنا يك رستوران ويژه هم داشتيم كه مخصوص مديران و مهمانان خاص بود.

يعني اگر كارگران مي خواستند از غذاي كارمندي استفاده كنند، به آنها داده نمي شد؟

مي توانستند با پرداخت هزينه از غذاي كارمندي استفاده كنند، منتهي بايد آن را از دفتر رستوران دريافت مي كردند و حق ورود به رستوران كارمندي را نداشتند.

ديگر چه خاطره اي داريد؟

خاطره ديگري كه به يادم دارم اين است كه ورود و خروج مثل امروز با دستگاه كارت زني كنترل نمي شد، يعني ورود و خروج کارکنان را رئيس هر واحد يا دفترش كنترل مي كرد. بعدها كارت ساعت زني آمد كه ساعت ورود و خروج روي كارت هاي مقوايي پانچ مي شد. ورود در يك سمت و خروج در سمت ديگر. بعد هم كه دستگاه هاي الكترونيكي آمد.

شما از تبعيض ها گفتيد، آيا اين کار در پيوستن كاركنان نفت به انقلاب تاثيري داشت؟

بي تاثير نبود. كارگران از اين تبعيض ها ناراحت بودند؛ البته اعتصاب ها در مناطق عملياتي بيشتر بود، اما در اينجا هم تظاهرات زياد مي شد و از آنجا كه اداره در مركز شهر قرار داشت، كاركنان نفت خيلي با مردم همبستگي داشتند و در اعتراض ها شركت مي كردند.

از زمان جنگ تحميلي براي مان بگوييد.

يكي از مهم ترين خاطراتم در آن زمان مربوط مي شود به تجهيز ساختمان مركزي جديد براي استقرار كارمنداني كه از مناطق جنگي به تهران آمده بودند. ساخت ساختمان مركزي جديد، قبل از انقلاب در سمت شمال ساختمان اصلي شروع شده بود و قرار بود برخي بخش هاي آن به تدريج به ساختمان جديد  منتقل شود، اما با شروع جنگ قرار شد حداقل بخش هايي از آن براي كاركناني كه از جنوب آمده بودند، آماده شود.

قبول اين مسئوليت، خطر بزرگي بود كه كسي حاضر نبود اين خطر را به جان بخرد؛ اما من و آقاي برازنده، همكار ديگرم در اداره نگهداشت، آن را پذيرفتيم؛ آن هم در شرايطي كه نه زمان زيادي داشتيم و نه امكانات مناسبي. ساختمان، ديوارهاي داخلي نداشت، آسانسور نداشت و تجهيزات به قدر كافي نبود. ديوارها را با استفاده از پارتيشن درست كرديم، پارتيشن هاي سبك انتخاب كرديم كه بتوان آنها را از پله ها بالا برد. گاهي تا ساعت 9 شب در اداره بوديم. به هر ترتيب بود، 4-3 طبقه را در مدت 3-2 هفته راه انداختيم تا بخش هايي از كادر اداري جنوب، مثل بخش هايي كه بايد حقوق كارمندان را مي دادند، در آن مستقر شوند.

حتي يادم مي آيد، لوازم مصرفي آبدارخانه را از ضايعات مهمانسراي محمود آباد برداشتيم و آورديم تهران. تا اين که بعد از مدتي، واحد كالا آنها را تهيه كرد. بعد از اين كه چهار طبقه تجهيز شد، يك آسانسور باري راه افتاد و بعدها هم آسانسور نفربر راه اندازي شد.

چه زماني بخش هاي ديگري از ساختمان اصلي به اينجا آمدند؟

بتدريج بخش هايي از ساختمان اصلي قديم به ساختمان جديد منتقل شد، مثل كتابخانه كه در طبقه چهارم ساختمان قديم بود و به همكف ساختمان جديد منتقل شد يا چاپخانه كه در زيرزمين ساختمان قديم قرار داشت و به ساختمان جديد آمد. همين طور بخش هاي بهداري و بهداشت، كامپيوتر، اكتشاف، كالا و ...

و شما تا پايان تجهيز اين ساختمان 15 طبقه در نگهداشت ساختمان آنجا بوديد؟

بله، من مدت 20 سال در نگهداشت ساختمان جديد بودم و يكي ديگر از خاطراتي كه يادم مي آيد، مشكلي بود كه در توزيع فيش هاي غذا به وجود آمده بود. توزيع فيش غذا را همكاران «پايور اداري» انجام مي دادند، اما يك روز گفتند که يكي از كاركنان به مرخصي رفته و همكارانش هم مي گويند ما پول كم مي آوريم. به اين ترتيب بود که از من خواستند موقتا اين كار را به عهده بگيرم؛ هر چند مي دانستم که قبول اين كار به معناي انجام آن براي هميشه است، اما چاره اي نبود و پذيرفتم. بايد فيش ها را به صورت هفتگي از خزانه مي گرفتم و به نمايندگان اداره هاي مختلف تحويل مي دادم تا ميان كارمندان شان توزيع كنند؛ چون در اين زمان ديگر كارمندان بابت غذا به طور مستقيم پول پرداخت نمي كردند. بهاي هر فيش هم 25 تومان بود كه بايد به خزانه برمي گشت. اولين كاري كه كردم اين بود كه يك شماره حساب از خزانه گرفتم تا نمايندگان ادارات پول را به آن حساب بريزند و فيش آن را براي ما بياورند و به اين ترتيب ميزان اشتباه ها خيلي كمتر شد. كنار دستم هم يك ماشين حساب بود كه به آن ماشين حساب هندلي مي گفتند؛ چون دستگيره اي داشت كه با دست آن را مي چرخانديم. به عنوان مثال اگر قرار بود 220 در دو ضرب شود، دو بار دستگيره را مي چرخانديم و ... البته ماشين حساب هاي الكترونيك هم آن موقع بود، اما تعدادشان زياد نبود.

آقاي پرنده، مي توانيد وزراي نفت را از ابتداي خدمت تان تا كنون به خاطر بياوريد؟

قبل از انقلاب كه وزارت نفت، وزير نداشت و دكتر اقبال، مديرعامل شركت نفت بود. اول انقلاب هم حسن نزيه شد مديرعامل. بعد از انقلاب ابتدا وزير شهيد تندگويان آمد، بعد معين فر، غرضي، آقازاده، زنگنه، هامانه، نوذري، ميركاظمي، علي آبادي (سرپرست)، قاسمي و حالا هم دوباره مهندس زنگنه.

چه سالي در نفت بازنشسته شديد؟

من سال 1382 با سمت رئيس نگهداشت ساختمان مركزي جديد بازنشسته شدم و الان مدت 14 سال است كه به صورت غيررسمي با پيمانكار نفت همكاري دارم.

 

کارخانه تقطير و تصفيه نفت در مسجدسليمان

موقعيتي براي راه اندازي يك موزه ديگر نفت

پرويز آريان فر- کارخانه تقطير و تصفيه نفت مسجد سليمان كه پس از سال ها فعاليت، در سال 1356 خورشيدي از چرخه فعاليت صنعتي خارج شد، به عنوان قديمي ترين تاسيسات پالايشگاهي كشور، در حال حاضر از موقعيت خوبي براي تبديل شدن به موزه نفت برخوردار است. مطلب حاضر نگاهي دارد به تاريخچه و سوابق اين كارخانه كه نوعي پالايشگاه ساده بود.کارخانه تقطير و تصفيه نفت يا تاپينگ پلنت (Topping Plant) كه در جنوب شرقي مسجدسليمان و در منطقه صنعتي بي بيان واقع شده، علاوه بر دستگاه هاي تقطير، داراي دستگاه هاي ديگر بهره برداري نيز بوده است.اهميت مسجدسليمان به عنوان نخستين شهر نفتي ايران بر كسي پوشيده نيست. تاسيسات صنعت نفت در اين شهر، سال هاي زيادي گاز مجتمع شيميايي بندرشاهپور را تامين مي كردند. با اين همه شايد کمتر کساني از وجود چنين پالايشگاهي در مسجدسليمان اطلاع درستي داشته باشند و يا طرز کار و وظايف آن واحدها را بداند.منطقه مسجد سليمان از همان نخستين سال هاي توليد نفت، داراي تصفيه خانه منحصر به فردي شد که کارخانه تقطير (Topping Plant) نام گرفت. اين کارخانه سه واحد B، A و C را شامل مي شد که دو واحد آن در سال 1309 خورشيدي (1930ميلادي) و يك واحد در سال 1314 خورشيدي (1935ميلادي) ساخته و نصب شد. اين مجموعه در سال 1316 خورشيدي (1937ميلادي) با پايان يافتن واحدهاي B، A و C شروع به کار کرد.هدف از تاسيس اين كارخانه و واحدهاي سه گانه اش، در وهله نخست و در سال هاي اوليه بهره برداري، جداکردن هيدروکربورهاي سبک نفت منطقه مسجدسليمان و ارسال آن به پالايشگاه آبادان بود تا اين پالايشگاه بتواند از آن براي تهيه فرآورده هاي نفتي سبک مانند بنزين اتوموبيل و حلال هاي سبک استفاده كند.

ظرفيت واحدهاي A و B، 23 هزار و 400 بشکه در روز و واحد C 3 هزار و 800 بشکه در روز بود. اين واحدها با تصفيه نفت خام، آن را به بنزين و نفت سفيد تبديل مي كردند. اصولا کارخانه تقطير كه علاوه بر مسجدسليمان، در آغاجاري نيز وجود داشت، نوع ساده اي از يک پالايشگاه بود. در سال 1347 خورشيدي (1968ميلادي) يکي از اين دستگاه هاي تقطير، تنها براي شرکت ملي نفت و ديگري براي شرکت هاي عامل نفت کار مي کرد.تصفيه خانه مسجدسليمان طي سال ها، بدون هيچ وقفه اي وظيفه خود را که همانا ارسال نفت پالايش شده به پالايشگاه آبادان بود، انجام مي داد. تا اين که پالايشگاه آبادان، با نصب دستگاه جديد کراکينگ، خود عهده دار تامين هيدروکربورهاي سبك شد.

 بنا بر اين ارسال اين گونه مواد به پالايشگاه آبادان متوقف شد.بعضي اوقات کارخانه تقطير مسجدسليمان بنا به درخواست پالايشگاه آبادان، مبني بر نياز به نفت هاي84 درصد تقطير، اقدام به ارسال آنها مي کرد و اين ماده ضروري احياناً روزها، هفته ها و ماه هاي مداوم به آبادان ارسال مي شد.پيش از اين مازاد و ته نشين نفت هاي به دست آمده از اين واحد، به چاه هاي خاصي عودت داده مي شد، اما بعد از کارشناسي هاي انجام شده، مسئولان صنعت نفت به اين فکر افتادند كه مازاد نفت هاي تقطير شده را که تا آن زمان استفاده خاصي از آن نمي شد، در ميان کوره هاي آجرپزي، نانوايي ها و ساير واحدهاي نيازمند که پيش از اين از چوب، هيزم و بوته هاي خشک استفاده مي کردند، توزيع كنند. اين نحوه ارسال مدت ها با رعايت کامل اصول ايمني ادامه داشت.

 ضمناً بايد آگاه بود که به تدريج قسمت هاي فرسوده پالايشگاه مسجدسليمان با آلات و ادوات مدرن و جديد، تعويض و وسايل قسمت هاي عمده آن، نوسازي و به طور کلي تعمير و مرمت شد.

نفت ورودي به کارخانه تقطير، نفت توليدي چاه هاي منطقه مسجدسليمان، همچنين نواحي ديگري مانند منطقه نفت سفيد، منطقه لالي و نيز محدوده منطقه پر سياه را شامل مي شد. نفت منطقه پر سياه مستقيما و با فشار اوليه خود به کارخانه تقطير مي رسيد. اين منطقه در حوالي شهر ايذه و به فاصله تقريبي 152 کيلومتري از منطقه مسجدسليمان قرار داشت. منطقه لالي در فاصله 54 کيلومتري و منطقه نفت سفيد نيز در فاصله 79 کيلومتري قرار داشتند.نفت هايي که از اين مناطق ارسال مي شد در مجموع حدود 42 هزار بشکه در روز بود که پس از تصفيه در مسجدسليمان، به صورت نفت کوره در مي آمد.نفت کوره علاوه بر نانوايي ها و کوره هاي آجرپزي، به عنوان سوخت کشتي هاي بازرگاني، همچنين در نفتکش هايي که به اين نوع نفت سنگين احتياج داشتند، مورد استفاده قرار مي گرفت. اين نوع فرآورده هاي نفتي از مسجدسليمان و از طريق خطوط لوله، به طور مستقيم به منطقه اهواز (قسمت پخش شرکت ملي نفت ايران) تلمبه شده و از آنجا به وسيله تانکرهاي نفتکش و واگن هاي نفتکش خط آهن، از منطقه خزعليه اهواز به تمامي شهرستان هايي كه در مسير راه آهن قرار داشتند، فرستاده مي شد.

مواد سبک تر نفت که در اين پالايشگاه تهيه مي شد، چون کمتر مورد استفاده قرار مي گرفت، براي تقويت فشار چاه ها به برخي چاه هاي نفت منطقه مسجدسليمان تزريق مي شد. خطوط لوله انتقال که نفت کوره را به اهواز ارسال مي کرد، به قطر 12 اينچ و ظرفيت 30 تا 36 هزار بشکه در روز بود.کارخانه تقطير و تصفيه نفت مسجد سليمان، پس از سال ها فعاليت و خدمت به صنعت نفت، سرانجام در سال 1356 خورشيدي (1977م) از چرخه فعاليت صنعتي خارج شد، اما تمامي تاسيسات آن هنوز پابرجاست. با بسته شدن کارخانه تقطير، ارسال فرآورده هاي سبک و سنگين از مسجدسليمان متوقف شد و تمامي ظرفيت خطوط لوله، به انتقال نفت خام اختصاص يافت.اين کارخانه و تاسيسات جنبي آن، در يك محوطه وسيع چهار هکتاري، در حال حاضر کاربردي ندارند و از قابليت تبديل شدن به يک موزه تاريخي و صنعتي برخوردارند. به عبارتي اين كارخانه مي تواند به عنوان قديمي ترين پالايشگاه كشور، مورد استفاده موزه اي قرار گيرد، ضمن اين که فضاي وسيع و سرسبز اطراف اين تاسيسات، از ويژگي هاي مثبتي است كه آن را از قابليت زيادي براي ايجاد فضاي باز موزه اي برخوردار ساخته است.ساير تجهيزاتي که به عنوان تاسيسات جانبي کارخانه تقطير مي توانند استفاده موزه اي داشته باشند، عبارتند از: واحد هاي B، A و Cتقطير و دفاتر مربوطه، واحدهاي خنک کننده A و B، اشياي موزه اي و قطعات قديمي کارخانه، دودکش هاي کوره B، A و C، برج هاي تقطير B، A و C، تلمبه ها و کليدخانه هاي برق B، A و C.