گفت وگو با خسرو معتضد به مناسبت سالگرد اکتشاف نفت در ایران:
از ناتوری چاه نفت تا نهضت نفت ملی
مشعل کشف نفت در 5 خرداد 1287 سرآغاز تحولات بزرگ در ایران بود و امروزه تقریبا در هر صنعتی ردپایی از نفت خام و فرآورده هایش دیده می شود. با دستیابی به طلای سیاه فصل جدیدی در تاریخ کشور گشوده شد و ایران به جمع کشورهای نفتخیز جهان پیوست. کشف نفت در مسجد سلیمان، که نخستین اکتشاف نفت در خاورمیانه به شمار می رفت، حیات اقتصادی و اجتماعی ایران را دچار تحولی بزرگ کرد. ایران با اکتشاف نفت، اگرچه تا چند دهه از عواید این دارایی به طور مستقیم و کامل محروم بود اما خیلی زود تبدیل به یکی از قدرت های منطقه شد. هنوز هم پس از بیش از یکصد سال از این اکتشاف بزرگ، اتفاقات آن روز و آنچه بر ایران و مردم ایران گذشته شنیدنی است و بازگویی این تاریخ از زبان یک تاریخ شناس می تواند لذت بخش باشد. «مشعل» در سالروز این رویداد با خسرو معتضد گفت وگویی داشت که در ادامه می خوانید.
خسرو معتضد به سابقه و آشنایی اولیه ای که از نفت قبل از اکتشاف آن در دنیا وجود داشته است، اشاره کرد و گفت: در قرن نوزدهم تا سال ۱۸۵۹ میلادی برخی منابع محدود نفت برای روغن چراغ استفاده می کردند. قبل از آن برای روغن چراغ از روغن کبد و جگر نهنگ های سفیدی که در قسمت هایی از آمریکای جنوبی شکار می شدند، استفاده می کردند. البته سنکاها – یکی از قبایل بومی امریکایی – دوایی داشتند که از مشتقات مواد معدنی زمینی بود و به خصوص در ایالت پنسیلوانیا شاهد استفاده از این مواد بودند.
استفاده اولیه از نفت برای درمان و روشنایی
او افزود: اولین بار یک افسر پلیس که اصلا نفت شناس نبود در سال ۱۸۵۹ میلادی دستور حفر برخی چاه های نفت را صادر کردند و به مواردی که خارج می کردند، نفتاک،گازولین یا پترول هم می گفتند. به این ترتیب می توان گفت آمریکایی ها اولین کشوری بودند که توانستند این سوخت را جای زغال سنگ بگذارند. البته در همان زمان بدون این که آمریکایی ها خبر داشته باشند، در قفقاز چشمه های نفت از زمین می جوشید و در کتاب های قدیمی و سفرنامه ها درباره آن صحبت شده است که مردم آن را نمی شناختند و فقط برای روشنایی چراغها از آن استفاده می شد. این تاریخ شناس می گوید قبل از اکتشاف نفت، در جنوب ایران و در مسجد سلیمان و مناطقی از خوزستان همچون لالی و گچساران چشمه های نفت می جوشید و مردم این مناطق برای درمان بیماریهای ی مثل «گال» یا «جَرَب» این موارد را روی تن شترهایشان می مالیدند. یعنی مردم این مناطق این ماده را می شناختند اما آن را به چشم سوخت و در این ابعاد نمی دانستند. تنها در دوران خلفای عباسی، حاکمان از مردمان شمال ایران (باکو)که درکنار این چشمه های سوزان نفت بودند، مالیات می گرفتند. او به منابع مختلف تاریخی از جمله کتاب خون و نفت در شرق اثر اسد بیک اشاره کرد و گفت: شخصی به نام نوبل که برادر آلفرد نوبل مخترع دینامیت است، وقتی برای خرید تنه درخت برای ساخت تفنگ به قفقاز می آید، متوجه اهمیت و بازار بزرگ نفت می شود و همانجا می ماند و یک شرکت نفت درست می کند و همین حالا هم در رشت کوچه ای به نام نوبل داریم. در نهایت کارخانه نفت نوبل ایجاد و اولین نفتکش در قفقاز فعال شد.
نقش یک باستان شناس در اکتشاف نفت ایران
معتضد درباره اثرگذاری شخصی به نام «ژاک رنه دمورگان»صبت کرد و گفت: این فرد 120 سال قبل قلعه ای را برای اکتشافات باستان شناسی در خوزستان ایجاد می کند که امروز در شوش آثار آن باقی است. آن زمان هر چه حفاری باستان شناسی انجام می دهند به لایه نمک و بعد نفت می رسم؛ بنابراین اقای دمورگان اصلا نفت شناس نبود. بعدها فردی به نامه «سر هنری دراموند ولف»وزیر مختار بریتانیا در ایران یکی از دوستان خود به نام ویلیام ناکس دارسی که آن زمان در استرالیا به دنبال شیل های نفتی می گشت را متوجه منابع ایران می کند. در واقع اینکه گفته می شود دارسی به ایران آمده اشتباه است و او ایران نیامده و به جای خود یک مهندس اسکاتلندی به نام فیلیپ ونول را به ایران می فرستد. او در توضیح بیشتر گفت: فرستاده دارسی به مرز عراق و ایران و منطقه ای که به «نفت خانه» معروف می شود، می روند. این منطقه برای ایران بود اما در ۱۹۱۷ با رای انگلستان و روس ها این منطقه را به عراق دادند. در ادامه دارسی ۱۵ هزار لیر به مظفرالدین شاه می دهد و۴۰هزار لیره هم بین وزا و امین السطان پخش می کند و آنها را به جشنواره ای که آن زمان در پاریس بود می فرستد. دارسی پس از قرارداد «شرکت نفت استخراجات اولیه» را ایجاد می کند. رینولدز چند سالی در این مناطق کار می کند اما نتیجه ای نمی گیرند و سرمایه اولیه تمام می شود اما رینولدز ناامید نمی شود و از آنجایی که خودش اطلاعات باستان شناسی داشته و می دانسته همواره این چشمه های نفت در کنار آتشکده های زرتشتی وجود داشته، تحقیقات چاه شماره یک مسجد سلیمان را شروع می کند و بالاخره ۵ خرداد ۱۲۸۷ به نتیجه می رسد. این اکتشاف نفت همزمان با اختلافات محمدعلی شاه و مشروطه خواهان بود و یک ماه بعد مجلس به توپ بسته می شود.
سهم مردم بختیاری منطقه از نفت فقط سه درصد بود
این تاریخ شناس به اقدام های بعدی دولت انگلستان برای کمک به این شرکت اشاره کرد و گفت: دولت انگلستان با اطلاع از این منابع، به این شرکت کمک می کند و بعد هم شاهد ایجاد تاسیسات و پالایشگاه هستیم . اینها در مسجد سلیمان چاه شماره یک و دو را می زنند و آن زمان با فردی به نام «شیخ خزعل» که والی خوزستان امروز و «معمره» آن زمان بوده قراردادی می بندند. به این فرد قول جداشدن خوزستان از ایران و تشکیل کشوری به نامه عربستان را می دهند. البته بعدها رضا شاه او را تبعید می کند و فتنه جداسازی خوزستان از ایران می خوابد. او افزود: نفت ایران از ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۷ توسط همین شرکت و انگلستان استخراج و فروخته می شود و تنها سه درصد از فروش نفت را به مردم بختیاری آن منطقه که به عنوان ناتور (نگهبان) تاسیسات بودند، می دهند. او می گوید تا زمان فوران نفت در مسجد سلیمان دولت ایران اصلا نمی داند که چه ثروتی در این منطقه وجود دارد و با هدایایی از طلا و نقره و جواهرات و یا گرفتن شاهزادگان از قبایل و سفر خارجی کنار می آمدند. اما در ادامه تغییراتی در زندگی مردم شهرهای مختلف خوزستان به خصوص آبادان رخ داد که نمود آن را در ایجاد زیرساخت های مختلف، امکانات جدید برای اولین بار و آشنایی با مسائل کارگری، آموزشگاه های فنی و حرفه ای و ... می توان دید. خیلی زود کارگران ساده آموزش دیده و متخصص شدند و نیروهایی برای تحصیل به خارج از کشور رفتند. معتضد افزود: کم کم زبان انگلیسی در ایران مد شد و مردم عادت کردند سرساعت ۶ صبح با آژیر پالایشگاه بیدار شوند و سر ساعت ۸ کارگاه شروع به کار می کرد و اگر آن روز به وقت نمی رسیدند دیگر کسی را راه نمی دادند. البته وضع کارگران ایرانی خیلی بد بود، چون کارگران عرب و هندی هم می آوردند و اگر اعتصابی می کردند خیلی زود اخراج و جایگزین می شدند. حقوق کارگران شرکت انگلیسی چهار ریال بود و آن زمان آن مناطق از نظر مسائل اجتماعی و اخلاقی و گسترش اعتیاد وضعیت بسیار بدی داشت. کارگران گرسنه و معتاد بودند و امکانات شهری برای خارجی ها بود و زندگی مردم شرایط خوبی نداشت. قباد فخیمی کتابی در مورد این دوران دارد و می نویسد «من در آبادان که بودم و می دیدم که دود هایی که از پالایشگاه می آید به طرف «بوارده» و «بریم» نمی رود و سمت خانه های مردم محروم می رود. این تاریخ شناس می گوید: انگلیسی ها امکاناتی که از نفت حاصل می شد را به ایران نمی دادند و در حالی که در تهران ماشین های زیادی تردد داشت، اما پمپ بنزین نداشتیم و حتی در زمان رضا شاه هم پمپ بنزین نداشتیم. انگلیسی ها می گفتند اینجا قیمتش ارزان است و مردم هم فقیرند و بهتر است به خارج کشور بفرستیم. بعدها با فشار دولت چند پمپ بنزین ایجاد شد ولی تا سالها تهران فقط چهار پمپ بیشتر نداشته است. تا سال ها مردم بنزین و نفت را با حلب و شتر جا به جا می کردند یا در بطری هایی در مغازه ها می فروختند. معتضد به اثرگذاری که نفت برای انگلیسی ها در جنگ جهانی اول داشته است اشاره کرد و گفت: انگلیسی ها حق مالکانه نفت را به ایران نمی دادند و ایرانی ها هم صدایشان در نمی آمد. پس از جنگ فردی به نام لرد جورج، نخست وزیر انگلستان می گوید ما روی امواج نفت به پیروزی رسیدیم. او می گوید: آبادان با حضور خارجی ها تغییرات زیادی دارد و توسعه پیدا می کند و همه آرزو دارند در آبادان زندگی و کار کنند. او افزود: انگلیسی ها تعداد زیادی درخت و فضای سبز و پارک و باشگاه ورزشی و آموزشگاه می سازند و چیزهایی را وارد زندگی مردم می کنند که قبل از آن ایرانی ها به چشم ندیده اند. بیمارستان ها و هتل ها و مراکز تفریحی و آموزشی منحصر به فردی در آبادان ایجاد می شود به طوری که تمام تهرانی ها برای تعطیلات به آبادان می رفتند و حتی بسیاری از خانواده ها دخترانشان را برای تحصیل و شوهر کردن به آبادان می فرستادند. معتضد با بیان اینکه آبادان آن روز در سطح یک شهر اروپایی بود طوری که حتی گفته شده هیتلر آرزو داشت آبادان را به دلیل همین موقعیت حساس و دسترسی به نفت تصرف کند و از چنگ انگلیسی ها بیرون بیاورد، گفت: کم کم شهر به دو بخش مرفه و محروم تبدیل شد و دود پالایشگاه به سمت «ظلم آباد» و «حصیرآباد» و «حلبی آباد» ها می رفت. انگلیسی ها، مردم و حتی متخصصان ایرانی را جدی نمی گرفتند و با احترام برخورد نمی کردند و کم کم این رفتارها تبدیل به کینه ای در دل مردم شد. در سال ۱۳۲۶ حزب ایران و حزب روشنفکران اعلامیه داد و درآن نوشت: «ایرانی، نفت خود را بشناس» و پس از آن تحرکات و اعتراض هایی شروع شد و در نهایت به نهضت ملی شدن صنعت نفت انجامید.