گفت و گو با فرزند نفتی و نویسنده کتاب «جایی برای من»
بااحساس باید دست به قلم شد
مشعل «غزل رحمانی» در زمره نویسند ه های بسیار جوان کشوراست که نخستین اثرش با عنوان «جایی برای من» منتشرشده است.او انتشار این کتاب را ناشی از علاقه فراوان خود و حمایت های خانواده اش، بویژه پدرش که از خانواده صنعت نفت و شاغل درپایانه نفتی خلیج فارس است،می داند. رحمانی،اهل ساری است و از کودکی در اهواز زندگی کرده وهم اکنون نیز دانشجوی سال سوم رشته مهندسی پزشکی درهمین شهراست. گفت وگو با غزل رحمانی،مجالی شد تا وی از مسیری که برای نویسندگی طی کرده است، بگوید؛از حمایت های خانواده و پدری که دور؛ اما نزدیک بود و از کتابی که به رشته تحریر درآورده است؛ «جایی برای من».
ابتدا خودتان را برای مخاطبان هفته نامه «مشعل» معرفی کنید.
غزل رحمانی متولد خرداد ۱۳۸۱در شهر ساری هستم. به واسطه شغل پدرم که ازخانواده صنعت نفت است، به اتفاق خانواده به اهواز آمدیم.ازسن دوسالگی دراین شهر زندگی می کنم و الان هم به عنوان دانشجوی سال سوم مهندسی پزشکی دانشگاه اهواز مشغول به تحصیل هستم.
چطور شد که به نویسندگی علاقه مند شدید؟
حال وهوای مطالعه ونویسندگی به دلیل فضای خانواده وشعرهایی که مادر از سهراب سپهری برایم می خواند، از کودکی بامن بوده است.علاقه زیادی به نوشتن داشتم و چند بار هم ازطرف مدرسه برای مسابقات انشانویسی انتخاب شدم.
از زمانی که به خاطر دارم، دو دفتر مجزا همراه خود داشتم تا روزمرگی هایم را با ریزبینی درآنها یادداشت کنم؛یکی دفترچه شعر و دیگری خاطرات.
وقتی شعر یا خاطره ای دراین دفترچه ها می نوشتم، آنها رابا ذوق فراوان به مادر نشان می دادم تا او زیر غلط های املایی ام خط بکشد.مادرم با اشتیاق نوشته های پر از غلطم را می خواند و زیرآنها را خط می کشید. بعدها این نوشتن های روزمره، به ایده ای تبدیل شد وبه نسخه دست نویس پراز ایراد کتاب رسیدم و این روند ادامه پیدا کرد.
چطور به ایده کتاب «جایی برای من» رسیدید؟
شوق نوشتن داشتم و فقط می نوشتم.از زمانی هم که استعداد نوشتن را در خود دیدم،سعی درخلق یک کتاب داشتم؛اما ایده کاملی پیدا نمی کردم.نسخه های دست نویسم، کم کم شکل رسمی تری گرفت و جای خود را به مطالب تایپی داد.این مطالب را برای پدرم که روی پایانه شناور صادراتی «خلیج فارس» کارمی کند،ارسال می کردم تا اوهم ببیند و ایراداتم را بگوید. اینکه ایده این کتاب ازکجا آمد، باید بگویم با توجه به جامعه ای که در آن زندگی می کنیم،به دنبال خلق یک فضای کلاسیک بودم؛فضایی که در آن زمان و مکان چندان اهمیتی نداشته باشد و افراد نیز کنجکاو به آن نباشند که با دیدن اولین تصویر از یکدیگر،آن را تحلیل و درک کنند. شخصیت پردازی افراد دراین کتاب،با ریزبینی در رفتار خود و اطرافیان شکل گرفته و هریک از شخصیت ها نیز به شکلی خلق شده اند که خواننده بتواند با آنها همزادپنداری کند.
برای نگارش اثری که خلق کردید،چقدر زمان صرف شد؟
نوشتن کتاب «جایی برای من» حدود چهار سال زمان برد. به این دلیل که هرروز سعی می کردم نوشته هایم پخته تر شود. برای همین دست از مطالعه نکشیدم و کتاب های زیادی خواندم.برای انتشار اولین کتابم با موانع زیادی مواجه بودم؛ اما دست از نوشتن برنداشتم تا اینکه «جایی برای من» به ثمر رسید.
بعد از انتشار کتاب، با چه بازخوردهایی مواجه بودید؟
بسیاری انتظار نداشتند که کتابم در چنین ژانری باشد و گمان می کردند داستان ایرانی است.بنابراین این سوال را می پرسیدند که چه شد در چنین فضایی نوشتی؟من از خوانندگان خواستم ایرادهای کتابم را باحوصله بیابند و آن را انعکاس دهند.از آنها می پرسیدم آیا خواندن این کتاب،احساس خوبی در آنها ایجاد کرده است؟ یا اینکه ارزش آن را داشت که برای خواندنش وقت صرف شود؟
کتاب دیگری هم در دست انتشار دارید؟
نوشتن را دوست دارم و برای آن حاضرم زمان زیادی صرف کنم تا کار مورد علاقه ام (نویسندگی) را ادامه دهم؛ اما بدون عجله.نوشتن به فکر آزاد نیاز دارد تا بتوانی نشانه ها را دنبال کنی و به شکلی واضح، مسیر داستان را ببینی. دست به قلم بردن بدون فکر آزاد و علاقه، باعث می شود کلمات روح نداشته باشند و مخاطب هم نتواند با آن ارتباط برقرار کند.
برای هم سن و سال های خود که علاقه مند به نویسندگی هستند، چه توصیه ای دارید؟
بسیاری از علاقه مندان به دلیل کمال گرایی،هیچگاه دست به قلم نمی شوند؛چون همیشه منتظر بهترین ایده برای نوشتن هستند؛ اما باید بدانند کتاب ها از میان همین دل نوشته ها بیرون می آید. موانع زیادی سر راه افراد نوقلم وجود دارد؛ از پیدا کردن ناشر که ممکن است مانند من لازم باشد برای بیش از ۴۰انتشارات اثر خود را بفرستند تا ... و ممکن است در این راه ناامید هم شوند.
به علاقه مندان نویسندگی پیشنهاد می کنم،اگر به داستان خود ایمان دارند،هیچ وقت عقب نشینی نکنند.توصیه می کنم همیشه ایده های خود را به روز کنند و در ژانر موردعلاقه خود مطالعه کنند؛ پادکست گوش دهند و همیشه برای فکر کردن درباره ایده های خود،زمان بگذارند.
همچنین برای رسیدن به پختگی هرچه بیشتر ایده های خود، بعد از نوشتن یک قسمت یا رسیدن به بن بست فکری، کمی به خود فرصت و زمان بدهند.مدتی از نوشتن فاصله بگیرند، حتی اگر این زمان طولانی باشد.این کار موجب می شود نوشته خود را بیشتر درک کنند و ایده هایشان واضح تر باشد.بنابراین هیچگاه در نوشتن عجله نکنند و با احساس دست به قلم ببرند. باید با یک ذهن متمرکز نشانه ها را دنبال کنند.
در لابه لای حرف هایتان توصیه به کتابخوانی داشتید.سرانه کنونی مطالعه در کشور پایین است.چه پیشنهادی برای ترغیب افراد به مطالعه دارید؟
بیشتر کسانی که به سراغ مطالعه نمی روند، دلایلی دارند که از شرایط شغلی و نداشتن زمان کافی برای مطالعه تا موارد دیگر را شامل می شود؛ اما با یک روش ساده مثل پیدا کردن یک ژانر مورد علاقه، می توان مطالعه را به عادت تبدیل کرد، یا زمانی را در روزبه مطالعه تعداد مشخصی از صفحات کتاب اختصاص داد، ضمن اینکه حضور در نشست های کتابخوانی و تحلیل کتاب هم می تواند در این راه موثر باشد.
آیا خانواده هم علاقه مند به کتاب، کتابخوانی و نویسندگی هستند؟
بله، خانواده ام به ادبیات و نویسندگی علاقه مندند و پدرم متن های زیبایی می نویسد.در اینجا لازم می دانم از حمایت آنها تشکر کنم که اگر حضور آنها نبود، کتاب «جایی برای من» پس از چهار سال خلق نمی شد.
به پدرتان و نقش ایشان در خلق کتابتان اشاره کردید. توضیح می دهید؟
پدرم یکی از مشوق هایم در کار نوشتن کتاب است.ایشان چند بار مطالب تایپ شده اولیه کتابم را خواندند وایرادهایش را مشخص کردند تا روند انتشار آن آسان تر شود.
بجز نویسندگی و رشته تحصیلی چه علاقه مندی های دیگری دارید؟
ورزش دوچرخه سواری را به صورت گروهی انجام می دهم و تجربیات بی نظیری هم کسب کرده ام.بدنسازی،نوازندگی، تنبک و تار را هم ازسن کم و به صورت جدی دنبال کرده ام. کتابخوانی هم که بخش مهم دیگری از فعالیت هایم است.قبل از خواب،زمانی را به شکل گیری ایده هایم اختصاص می دهم. همیشه یک دفترچه یادداشت کنار دستم دارم و افکار و ایده هایم را در آن می نویسم و گسترش می دهم.از سفر کردن و وقت گذراندن با افراد فعال و با ایده انگیزه می گیرم.
موضوع کتاب
فرزند آخر خانواده ای تبهکار از کودکی برای مسؤولیت های مهمی آموزش دیده است تا بتواند کسب و کار خانواده خود را مدیریت کند؛ اما اتفاقاتی رخ می دهد که باعث می شود برای پیدا کردن واقعیت اصلی زندگی اش، به مقابله با مشکلات می پردازد و در همین زمان با واقعیت زندگی اطرافیانش هم مواجه می شود که دید او نسبت به زندگی تغییر می کند و با معنی عشق آشنا می شود.
نویسنده از نگاه پدر
رضا رحمانی، پدر غزل رحمانی است و در پایانه شناور صادراتی «خلیج فارس» مشغول به کار است. او اقماری و فعالیت خود در صنعت نفت را از سال 1375 آغاز کرده است. رحمانی درباره دخترش می گوید:سعی کرده ام دخترم را از بچگی در زمینه های مختلف، پویا و مستقل بار بیاورم.بنابراین از همان دوران کودکی، او را در یادگیری رشته هایی چون اسکیت، دوچرخه سواری و تنبک همراهی کردم، به طوری که امروز در نواختن تنبک و رشته ورزشی دوچرخه سواری به سطح حرفه ای رسیده است.پدر غزل درباره کتاب «جایی برای من» نیز اظهار می کند: غزل مدت ها در حال ویرایش کتابش بود. بعد از آن اجازه داد ما به عنوان خانواده،درباره کتابش نظر بدهیم.شاید10بارمطالبش را خواندم؛ اما دراصل کتاب، دخل و تصرفی نداشتم. عاملی را که در موفقیتش موثر می دانم، استقلال و پویایی اوست.وی نقش مادر غزل را نیز در شکل گیری شخصیت مستقل وی و مشخص شدن راهش موثرتر از خود می داند.