گفت وگو با همکار نفتی که به «آقای ووپی» بیمارستان پتروشیمی بندرامام معروف است
عاشق تعمیر و ساخت هستم
مشعل فالح مزرعه، ازهمکاران نفتی منطقه ماهشهر، نزدیک به 25 سال است که به عنوان تعمیرکار در سازمان بهداشت و درمان منطقه ماهشهر کار می کند. او متولد سال 1342 بوده و در شهر آبادان به دنیا آمده و 12 سال است که به صورت قرارداد مدت موقت در این مجموعه فعالیت می کند. فالح مزرعه، به دلیل استعداد بالایی که در تعمیرات و ساخت ابزار و وسایل دارد، در منطقه کاری خود به آقای «ووپی» مشهور است؛ شخصیتی کارتونی که تمایل بسیاری به ساخت و تعمیر ابزار و وسایل مورد نیاز خود داشت. با این همکار نفتی گفت وگوی کوتاهی داشتیم که در ادامه می خوانید.
از چه زمانی به عنوان کارمند در صنعت نفت مشغول به کار هستید؟
ابتدا کار خود را در بخش تعمیرات درمانگاه شهید بهشتی ماهشهر شروع کردم؛ البته خودم درخواست کار در درمانگاه را دادم که خوشبختانه با درخواستم موافقت شد. در ابتدای شروع فعالیتم، به تنهایی کار تعمیرات را انجام می دادم، اما بعد از اینکه بیمارستان پتروشیمی بندرامام ساخته شد، من نیز به این بیمارستان منتقل شدم و به همراه 7 نفر دیگر کار خود را در بخش تعمیرات بیمارستان آغاز کردیم.
در بخش بهداشت و درمان ماهشهر از شما به عنوان «آقای ووپی» یاد می شود. چه چیز شما را شبیه به این شخصیت کارتونی کرده است؟
همکاران این بیمارستان، لطف دارند که من را با «آقای ووپی» مقایسه می کنند؛ شاید به این دلیل باشد هرکاری را که مربوط به تعمیرات و ساخت باشد، به نحو احسن انجام می دهم و تقریبا هیچ کاری نیست که از دست من برنیاید. هر زمان که چیزی نیاز به تعمیر یا ساخت داشته باشد، خودم مسؤولیت تعمیر آن را بهعهده می گیرم و تمام سعی ام را می کنم تا به بهترین شکل ممکن این کار را انجام دهم. «آقای ووپی» یک شخصیت کارتونی بود که در زمان کودکی آن را می دیدم. او دانشمندی بود که دوست داشت هرآنچه را که لازم دارد، خودش بسازد و شاید این خصوصیت، نقطه اشتراک من و «آقای ووپی» باشد.
کار در واحد تعمیرات بیمارستان پتروشیمی چگونه است؟
در بیمارستان پتروشیمی بندرامام، کسی به من نمی گوید که یک وسیله یا دستگاه نیاز به تعمیر دارد؛ بلکه خودم قبل از هرکسی اعلام می کنم که وسیله یا دستگاه مورد نظرباید تعمیر شود یا نیاز به ساخت یک وسیله است، حتی گاهی به پزشکان و پرستاران می گویم هرگاه ابزار و وسایلی برای کارشان نیاز دارند، بگویند تا آن را برایشان بسازم؛ البته در این میان برخی افراد نسبت به پیشنهاد من بی تفاوت هستند؛ اما بسیاری از همکاران اگر به چیزی نیاز داشته باشند، اعلام می کنند و من هم بلافاصله آن را برایشان می سازم و بسیار هم راضی هستند؛ البته تعمیر ابزار و وسایل بیمارستان از جمله تخت ها، ویلچر، واکرها و دیگر وسایل از سوی واحد م انجام می شود.
از چه زمانی به تعمیر و ساخت ابزار و وسایل علاقه مند شدید؟
من عاشق تعمیر ابزار و وسایل یا ساختن آنها هستم و این علاقه از بچگی در من وجود داشته. در کنار آن، کار در بیمارستان نیز یکی از علاقه های من به شمار می رفت و در نوجوانی تصمیم داشتم ادامه تحصیل بدهم و به عنوان بهیار یا پرستار در بیمارستان کار کنم که البته این اتفاق رخ نداد؛ اما در نهایت به عنوان تعمیرکار در بیمارستان مشغول به کار شدم.
می توان گفت مهم ترین استعداد من، ساخت و تعمیر ابزار و وسایل است. به این معنا که اگر بگویند یک وسیله ای را تعمیر کنم یا آن را بسازم، براحتی می توانم اجزای مورد نیاز آن را حتی در داخل وسیله مورد نظر تصور کنم و بسرعت آن را تعمیر کرده یا از نو بسازم.
تا به حال پیش آمده که امکان تعمیر وسیله ای خیلی کم باشد؟
زمانی که وسیله ای در بیمارستان خراب می شود، از همان ابتدا می گویم که سعی خود را برای تعمیر آن می کنم و بارها پیش آمده که امکان درست شدن وسیله ای بسیار کم بوده؛ اما من موفق به تعمیر آن شده ام و همین مساله باعث تعجب همکاران شده است. به خاطر دارم که در درمانگاه ماهشهر، تخت اتاق عمل خراب شده و قرار بود چند ساعت بعد، یک عمل جراحی انجام شود؛ هرچند که تعمیر این تخت، تقریبا غیرممکن بود؛ اما من توانستم آن را تعمیر کنم و در اختیار پزشکان قرار دهم.
آیافرزندان شما هم در صنعت نفت مشغول به کار هستند؟
4 فرزند دارم؛ 2 دختر و 2 پسر که بارها برای آنها درخواست کار داده ام؛ اما تا کنون هیچکدام از آنها در نفت مشغول به کار نشده اند؛ البته همسرم مانند من در بیمارستان پتروشیمی بندرامام مشغول به کار است.
مهمترین بخش سختی کار شما چیست؟
به نظرم سخت ترین و ناراحت کننده ترین بخش کار، دیده نشدن و قدرندانستن کاری است که انجام می شود یا کاری که با جان و دل انجام شده، کوچک شمرده یا نادیده گرفته شود. این مساله واقعا باعث ناراحتی ما می شود که البته این اتفاق معمولا برای من و همکارانم رخ می دهد.
چه برنامه ای برای دوران بازنشستگی دارید؟
همیشه دوست داشتم هرکاری که انجام می دهم، تکراری نباشد. به همین دلیل تصمیم دارم بعد از بازنشستگی، به دنبال ساخت و طراحی چیزهای جدید بروم که یکی از آنها به نوعی صنایع دستی است که تا امروز کسی مانــند آن را نسـاخته باشد.
گپ وگفتی با همسر فالح مزرعه
استقبال خانواده از ادامه تحصیل بعد از گذشت سال ها
شهناز حردانی، همسر فالح مزرعه است که او نیز یکی دیگر از همکاران نفتی در منطقه ماهشهر به شمار می رود. متولد سال 1351 در شهر اهواز است و 12 سالی می شود که در بیمارستان پتروشیمی بندرامام در بخش خیاطی مشغول به کار است. شهناز حردانی و فالح مزرعه پیش از اینکه زن و شوهر باشند، دخترخاله و پسرخاله هم هستند.
حردانی درباره شروع کار در بیمارستان پتروشیمی بندرامام می گوید: بیمارستان به نیروی خیاط نیاز داشت و من نیز به بیمارستان معرفی شده و در نهایت مشغول به کار شدم؛ البته پیش از این کار، خیاطی را به صورت حرفه ای انجام می دادم و در حال حاضر بخشی از کار خیاطی این بیمارستان را به عهده دارم؛ البته لباس ها و روپوش های مورد نیاز بیمارستان در کارگاهی جدا از اینجا تولید می شود و من کارهای دیگری انجام می دهم.
وی با اشاره به اینکه تا 2 سال پیش علاوه بر کار در بیمارستان، خیاطی را خارج از بیمارستان نیز انجام می داده، توضیح می دهد: به دلیل سنگین بودن کار، دچار ساییدگی مهره گردن شده ام، به همین دلیل تصمیم گرفتم فشار کاری خود را کم کنم؛ البته این را هم بگویم که من به تنهایی در بخش خیاطی بیمارستان کار می کنم و همین مساله باعث خستگی بسیاری برای من شده است.
حردانی در بخش دیگری از صحبت های خود درباره همسرش می گوید: همسرم به نوعی آچار فرانسه بیمارستان است و ابتکار عمل بسیاری نیز در این کار دارد؛ البته او در خانه هم این علاقه اش را دنبال می کند و هرچیزی را که به ساخت یا تعمیر نیاز داشته باشد، انجام می دهد. وی ادامه می دهد: علاوه برکار در بیمارستان، تصمیم گرفته ام که تحصیلات خود را ادامه دهم و درحال حاضر مشغول به تحصیل در ترم چهارم کارشناسی حسابداری دانشگاه آزاد هستم. هنگامی که در دبیرستان تحصیل می کردم، جنگ شروع شد و من با توجه به اینکه همسر خواهرم به جبهه رفته بود و باید کنارش می ماندم، نتوانستم تحصیلات خود را به پایان برسانم؛ اما در نهایت بعد از سال ها تصمیم گرفتم، ادامه تحصیل بدهم و اکنون در دانشگاه تحصیل می کنم.
حردانی در پایان صحبت های خود درباره ادامه تحصیلش می گوید: این اتفاق برای فرزندانم بسیار جالب است و آنها نیز من را در این راه تشویق می کنند و این نکته بسیار مهمی است. به عنوان فردی که بعد از سال ها دوری از تحصیل، با وجود 4 فرزند، دوباره تصمیم به ادامه تحصیل گرفته ام، می گویم هرزمانی که اراده کنیم، می توانیم دوباره درس بخوانیم و امیدوارم بسیاری از خانم هایی که در حال حاضر به ادامه تحصیل فکر می کنند؛ اما جسارت آن را ندارند، تصمیمی قطعی بگیرند و تحصیلات خود را ادامه بدهند.