به نظرمی رسد او آسیب شناسی دقیق از سبک زندگی و کار اقماری در وسط دریا دارد که می گوید: در فاصله 10 تا 20 سال حضور در اینجا هم به خانه و خانواده و هم زندگی در اینجا علاقه مند هستی، اما بعد از 20 سال کار روی سکو، اینجا را دوست داری. او همکارانی را مثال می زند که پس از بازنشسته شدن هم تمایلی به رفتن از سکو نداشته و دل تنگ اینجا می شوند. ترابی معتقد است: در فاصله 20 تا 60 سالگی دل کندن از اینجا سخت است.

یکی دیگر از آسیب های زندگی اقماری که بیشتر ساکنان کوروش اشاره می کنند، فاصله گرفتن از اجتماع و زندگی عادی است. می گویند در اینجا سختی های کار را که بسیار زیاد است، به جان خریده، اما با قوانین سقف حقوق و مالیات، کاممان تلخ می شود.

انس با زندگی اقماری

امین شادمان، جانشین رئیس شناور کوروش از دهه شصتی ها (1365) با اشاره به این موارد معتقد است که برخی سیاست های مرتبط با کارکنان صنعت نفت نیازمند بازنگری است.

وقتی از او که از سال 94 تاکنون در شرکت نفت فلات قاره فعالیت دارد و ابتدا در جزیره سیری مشغول بوده و بعد به کوروش آمده، درباره زندگی اقماری می پرسم، می گوید: یک صفحه ای از دفتر بزرگتر زندگی است. هر نوع سبکی از زندگی و کار بستگی به طرز فکر و نگاه شما دارد. هر لحظه با توجه به اینکه در زندگی خود را آماده چه چیزی می کنید، با آن مواجه می شوید. نوع مواجهه با زندگی اقماری آقای شادمان که روی شناور او را دکتر خطاب می کنند، بسیار متفاوت است و نوعی پذیرش و انس با زندگی اقماری در او وجود دارد. شاید به خاطر تجربه ای است که از دوره تحصیل در مقطع راهنمایی تا امروز داشته است، به نظر می آید او هم جزو آن گروه از کارکنان صنعت نفت است که با زندگی اقماری انس گرفته اند و از جذابیت های آن سخن می گویند. از جمله آنکه در این مدل از کار، از روزمرگی زندگی هم فارغ می شویم. او می گوید: شاید اگر اقماری نبودیم، زندگی ام به این خوبی نبود و این سبک زندگی را دوست دارم.

او که فارغ التحصیل کارشناسی ارشد رشته بازرسی فنی از دانشگاه صنعت نفت آبادان است، می گوید: عظمت و بزرگی شناور کوروش آنقدر برایم زیاد بود که نقش مهمی در انتخاب اسم فرزندم «کوروش» داشت و به نوعی دوست داشتم این اسم همیشه همراهم باشد. او اشاره می کند اینجا هر روز به داشته هایت افزوده می شود.

در زندگی اقماری از خیلی چیزها باید گذشت

خوارزمی، متولد 68 لیسانس مهندسی نفت و فوق لیسانس ابزار دقیق از دانشگاه صنعت نفت اهواز است که از زمان راه اندازی سکو اینجا حضور داشته است. با این حال اولین تجربه کار اقماری خود را در پایانه صادراتی خلیج فارس پشت سرگذاشته که در واقع نوعی آمادگی برای حضور در کوروش بوده است. او می گوید: ماهیت کار اقماری با شرایط خاص، عجین شده وممکن است برای هر کسی قابل پذیرش نباشد. با پذیرش کار در چنین فضایی باید از خیلی چیزها گذشت که بدترین بخش آن، دوری از خانواده و فرزند کوچک است. صدای فرزندش که برای نخستین بار «بابا» گفتن را یاد گرفته است، از گوشی او در محیط پخش می شود. می پرسم 14 روز دوری واقعا سخت است؟ می گوید: بسیاری مواقع به دلیل شرایط خاص خارج از شرایط نرمال، بیشتراز دو هفته در اینجا می مانیم.

او کوروش را مقیاسی کوچک از کل شرکت ملی نفت ایران می داند که در آن برداشت نفت خام، فرآورش، ذخیره سازی و صادرات انجام می شود. به همین دلیل برای کار در اینجا از مجموع توانایی های فنی، فیزیکی، مهندسی نرم افزاری و... برخوردار هستیم.  وقتی از او درباره سخت ترین بخش کارش می پرسم، به توان فیزیکی بالای کارکنان برای رنگ آمیزی های مستمر، تعمیرات سخت و فشرده اشاره می کند.

خوارزمی با اشاره به همدلی، اتحاد و تعصب میان نفرات برای کار و فعالیت می گوید: اینجا تمام کارکنان برای آنچه در شرح وظایفشان است، تلاش می کنند. برخی مواقع قید استراحت، تماس با خانواده و بسیاری دیگر از تایم های خود را می زنند تا کاری روی زمین نماند. تمام نفرات برای آنچه موظف به انجام آن هستند، تلاش می کنند. همه از استراحت و تماس با خانواده می زنند تا با تمام محدودیت ها بهترین خروجی را داشته باشند. وقتی از اومی خواهم تعریفی از زندگی اقماری داشته باشد، می گوید: باید در موقعیت کار و زندگی اقماری باشید تا سختی آن را درک کنید. او به موضوعی اشاره می کند که تجربه آن ممکن است برایمان قابل درک نباشد، می گوید: در بخش خشکی همین که پای شما روی زمین است، نعمت بزرگی است و تا وقتی آن را از دست ندهید، آن را درک نمی کنید. اوایل کار وقتی پس از سه تا چهار هفته کار در کوروش با تکانه های مداوم دریا لحظه ای که از هلی کوپتر پیاده می شدیم و روی زمین ثابت، پا می گذاشتیم که دیگر تکان نمی خورد، یک نعمت بود.  خوارزمی می گوید: با وجود محدودیت نفرات، بهترین کار و عملکرد را ثبت کرده ایم و همواره در آمار رو به پیشرفت بوده ایم.

او به صمیمی بودن فضای کار و زندگی درسکو اشاره دارد و می گوید: اینجا خانواده دوم و شاید هم اول ماست چون همکاران را از برخی اعضای خانواده از جمله خواهران و برادران بیشتر می بینیم و در مراوده هستیم. با این حال با توجه به ترکیب جوان نفرات شاغل در اینجا، در یک شرایط مساوی هستیم و اگراختلاف نظرهم باشد، قابلیت تغییر و انعطاف زیاد است.

سخت تر می گذرد

محسن خضری بر خلاف غالب کارکنان کوروش، علاقه ای به فوتبال ندارد و اهل موسیقی، طراحی و نقاشی است که ترم سه قلم سیاه را سپری می کند.

شاید تاثیرهنر است که روزهای کاری برای ساکن 38 ساله اهوازی بسیار خوب و عالی می گذرد با این حال او این نوع از زندگی را در طولانی مدت، مناسب نمی داند. صحبت با او رو به اتمام است که این نکته را هم به عنوان یکی از نیروهای پیمانکاری یادآوری می کند که ما پیمانکاران از نظر مزایا در پله آخر هستیم.

ارکان ثالث را دریابید

رمضان حلفی از کارکنان بخش بارگیری مخازن خوزستانی است و درست روز قبل مصاحبه 45 ساله شد. وقتی صحبت از سختی کار می شود، به استرس زیاد، کار در ارتفاع، عملیات حساس بارگیری نفت، بدی آب و هوا اشاره می کند و می گوید: برخی مواقع رطوبت درحدی است که اکسیژن برای نفس کشیدن وجود ندارد.به نظر می رسد اوقات فراغت در برنامه او وجود ندارد که می گوید: کار در اینجا از ابتدای صبح شروع می شود و ممکن است تا ساعت دو بامداد هم ادامه یابد.

حلفی که از کارکنان پیمانکاری است، می گوید: اگر صدای من به مسئولین می رسد، از آنها درخواست دارم با توجه به سختی های کار اقماری توجه بیشتری به نیروهای ارکان ثالث داشته باشند.

اقماری، سراسر سختی

 کار اقماری برای قناد سکو هم که از همان بدو ورود طعم شیرینی های دلچسب خامه ای و چیزکیک اسم او را به میان می آورد، همچون دیگر نیروهای پیمانکاری با سختی زیادی همراه است. حبیب علیزاده اهل کرج، قناد کوروش است و حدود سال 97 به اینجا آمده و اولین تجربه اقماری اوست. کار را مملو از سختی می داند، اما خروجی کار او شیرین است. می گوید: باید حتما وارد این کار شوید و آن را تجربه کنید؛ با صحبت من، سختی آن قابل درک نیست. دو هفته حضور هم شب کاری هستم و همین سختی کار را بیشتر می کند. کار ما اگر چه به ظاهر شغل فنی نیست اما سختی های خود را دارد.  دوری از خانواده فصل مشترک تمام حرف هایی است که ساکنان کوروش به آن اشاره می کنند. مثل محمد جعفری که اگر چه دوری از خانواده را بخش سخت کار دانسته اما می گوید: با این وجود به آن عادت کردیم. او که از طرفداران بازی پی اس است، اوقات فراغت خود را بیشتر سرگرم همین بازی است. بخش سخت کار برای او نوع قرارداد است که به شکل پیمانکاری فعالیت دارد.  او مزیت های کار روی سکو را فضای صمیمی آن دانسته و می گوید: دراینجا احساس رئیس و مرئوسی وجود ندارد و همه با هم رفیق هستند.

دست تقدیر ما را به دریا آورد

آنچه مشخص است ساکنان کوروش این نوع از کار را پذیرفته و بخش زیادی از آنها با آن عجین شده اند. رضا علی اکبری از کارکنان واحد یوتیلیتی که 6 سال از فعالیت او در کوروش می گذرد، می گوید: دست تقدیر ما را به دریا و نفت رقم زد. اگر چه این نیمی از سرنوشت او بوده و این آخرین حضورش در این سکو است و با توجه به اینکه از طریق بند دال ایثارگری تبدیل وضعیت شده در حال انتقال به تهران است و می گوید: قطعا دلتنگ اینجا خواهم شد.

میثم پارسا اهل آمل استان مازندران هم که از خرداد 98 به شناور کوروش آمده و در اتاق کنترل مشغول فعالیت است، درباره فرایند فعالیت در موتورخانه توضیح می دهد و می گوید: کار در موتورخانه سکو، با آلودگی صوتی بسیار زیاد همراه است و همین موضوع در شنوایی ما تاثیر گذاشته و وقتی برای رست به خانه بر می گردیم این گلایه اهل خانه را می شنویم که چرا اینقدر بلند صحبت می کنید.

فکر نمی کردم ماندگار شوم

حامد آبرود متولد 1369 اهل دهدشت است و از سال 97 به کوروش آمده است. او می گوید: اولین بار که به اینجا آمدم، با وجود تفاوت بسیار زیاد کار و فضای فعالیت در اینجا ماندگار شدم. اما برخی ها همان ابتدا که آمدند، رفتند و دیگر برنگشتند. او به کار در شناور فرآورشی کوروش با وجود همه مشکلات علاقه مند شده و در حال فعالیت است.دنیای اقماری از نگاه آبرود دو مشخصه دارد: زندگی روی آب و دوری از خانواده و دوری از زندگی که با خدمت به صنعت، اقتصاد کشور همراه است.وی می گوید: وقتی به اینجا می آییم به فکرخانواده هستم و وقتی به منزل می رویم در فکر اینجا هستیم و تا بیاییم با حال و هوای خانه انس بگیریم، بلیت برگشت می آید که باید برگردیم.یکی از مشکلات کاری که آسیب های زیادی به همراه دارد، از نظر او شیفت های شبانه است که می گوید: در مقطعی با مشکلات مختلف فیزیولوژی، روحی، جسمی و ... مواجه شدم و مشاوره روان شناسی آن را ناشی از کار شیفت شب اعلام کرد.

زندگی در شب

هوا که رو به تاریکی می رود، در محوطه بیرونی غیر از صدای دستگاه های در حال فعالیت و دریا همه چیز آرامِ آرام است. در داخل شناور هم غیر از کارکنان شیفت شب که با دقت فعالیت خود را دنبال می کنند، جمعیت قابل توجهی از کارکنان در اتاق های خود مشغول استراحت هستند و تنها صدایی که به گوش می رسد، از اتاق بازی پی اس است.

طبقات مسکونی شناورشامل 3 طبقه A،B و C است که در طبقه A دفاتر کار واحدهای مختلف، رستوران، اتاق کنترل بهره برداری و بارگیری و مخازن، اتاق کنفرانس و 2 اتاق مسکونی و در طبقات B و C سایر اتاق های استراحت پرسنل در نظر گرفته شده است.

تعداد اتاق کارکنان که بیشتر آنها در طبقات B و C شناور است، در مجموع 50 اتاق 1، 2 و 3 نفره است که هر چند ظرفیت 100 نفره سکونت نفرات را فراهم می سازد، اما به دلیل محدودیت ظرفیت قایق های نجات، حداکثر 76 نفر است.

اتاق من به شماره 415 پنجره ای رو به دریا دارد که از این نظر امکان دیدن دریای زیبا را فراهم می سازد. تجربه خواب روی آب در سکوی آهنی با تکان های دریا جذاب است. شب تاریکی مطلق از پنجره تنها صدای دریا می پیچد و شروع صبح با نمایی زیبا از طلوع آفتاب کاملا بکر است.

دخترم مانع آمدنم به سکو می شود

درحالی ساعات پایانی حضور ما در کوروش است و منتظر هلی کوپتر برای عزیمت به جزیره کیش هستیم که کارکنان نیمه شناور درحال برطرف کردن مشکل دستگاه آبسازی در موتورخانه هستند. مرتضی صادقیان به عنوان مسئول بخش تعمیرات می گوید: با توجه به تامین آب شیرین از این بخش با سرعت در حال حل این مشکل هستیم. وقتی از او درباره سخت ترین بخش کار می پرسم، می گوید: سخت ترین قسمت زمانی است که از خانه عازم سکو هستم و دختر پنج ساله ام مانع آمدن می شود که بیشتر پیششان بمانم. به معلم خود گفته که قبلا موقع رفتن پدرم گریه می کردم، الان میدانم باید برود و من هم تحمل می کنم. او می گوید: به هر حال برای کار اینجا باید از خیلی چیزها گذشت.

برخی کارکنان شاغل در کوروش هم می گویند: پس از 10 سال فعالیت روی سکو به قدری به این محیط عادت می کنیم که وقتی به خانه می رویم اذیت می شویم.

یکی دیگر از کارکنان می گوید: 25 درصد از عمر ما در همین سکو سپری می شود. گاهی تعصب به آن به قدری زیاد است که آن را مثل خانه خود حتی با وسواس بیشتر مرتب تمیز می کنیم. او این نوع فعالیت را چون با خدمت برای مردم و کشور همراه است، فعالیتی ویژه می خواند و می گوید: به شغل خود می بالیم.

هلیکوپتر رسیده و عکس یادگاری حسن ختام سفرمان می شود که برخی از آنها می گویند: ما فراموش شدگانیم.