اولين ها و نفت
فوتبال؛ ره آوردصنعت نفت د ر مناطق نفت خيز
فرشيدخداداديان*المپيک لندن در سال 1908ميلادي برابر با سال 1287 خورشيدي در حالي در لندن برگزار مي شدکه کاشفان انگليسي نفت، به سرپرستي مهندسي به نام جورج رينولدز و تحت امتياز نامه ويليام ناکس دارسي مدت ها بودماراتن خودرا براي اکتشاف نفت در ايران آغاز کرده بودند.
 اين کاشفان در ماه هاي منتهي به برگزاري المپيک در لندن، دکل هاي حفاري نفت را در کوهپايه هاي منطقه اي در جنوب غربي ايرانبرپا مي كردند ؛ تلاشي که در سپيده دم 5 خردادآن سال نتيجه دادو نخستين چاه نفت خاورميانه به نفت رسيد.
محل حفر اين چاه بعدها مسجدسليمانناميده شدو اين «شرکت- شهر» نفتي پس از اکتشاف نفت در آن و ايجادتاسيسات صنعتي و مدني، به مهدبسياري از اولين ها در ايران تبديل شدكه فوتبال نيز از جمله اين اولين ها بود!
فوتبال اولين بار در ايران، از شهر مسجدسليمان، در استان کنوني خوزستان آغاز شدو اولين استاديوم فوتبال در اين شهر به دست مهندسان انگليسي به بهره برداري رسيد.
 اولين مسابقه فوتبال در آنجا بين انگليسي ها برگزار شدو نخستين ايراني که در يک تيم فوتبال به طور رسمي بازي کرد، شخصي به نام کريم زندي بودکه در سال هاي 1287 تا 1297 هجري خورشيدي در بين انگليسي ها و در تيم هايي که آنها در ايران تشکيل داده بودند، بازي کرد.
 انگليسي ها فوتبال را به ايرانيان مناطق نفت خيز ياددادند، اما هميشه در مسابقه فوتبال با ايراني ها، برنده نبودند!

همان گونه که پيش تر گفته شد، سال 1287 خورشيدي (1908ميلادي) همان سالي است که چاه شماره يک نفت خاورميانه و ايران به بهره برداري رسيدو تصور اينکه کاشفان انگليسي نفت در اين منطقه، لحظاتي از اوقات استراحت خودرا به ورزش فوتبال اختصاص داده باشند، دور از ذهن نيست! بخصوص اينکه در آن مقطع آنها پي گير اخبار المپيک در لندن نيز بودندو در ميان تلگرام ها و بسته هاي پستي که البته با تاخير مي آمد، اخباري از المپيک نيز به اين کاشفان دور افتاده از وطن مي رسيد.
در لندن، اما اخبار اکتشاف نفت در ايران و به نتيجه رسيدن امتيازنامه واگذار شده از سوي مظفرالدين شاه قاجار به دارسي انگليسي در ميان اخبار نتايج المپيک و ميزباني بريتانيايي ها گم مي شد. گو اينکه بنا به خاطرات سر آرنولدويلسون، مستشار انگليسي که گروه کاشفان نفت را در ايران همراهي مي کرد، خبر اکتشاف نفت نيز با تاخير به لندن و دفتر مرکزي کمپاني نفت رسيده بود!
به هر حال کاشفان دور از بريتانيا که کارگران کانادايي و برمه اي نيز آنها را همراهي مي کردند، در محل ماموريت خودبسياري از مظاهر زندگي صنعتي و جلوه هاي جديدرا بازتوليدکردندكه از جمله اين مظاهر، بازي هاي گلف، فوتبال و اسب دواني بود. مسجدسليمان، هفتکل، آبادان و ديگر شرکت- شهرهاي نفتي تازه متولدشده در جنوب غرب ايران، به اين ترتيب مهدفوتبال و ديگر ورزش هاي نوين شدند.

فوتبال براي اولين بار در ايران، در شهر مسجدسليمان، در استان کنوني خوزستان آغاز شدو اولين استاديوم فوتبال در اين شهر به دست مهندسان انگليسي
 به بهره برداري رسيد

ورودفوتبال از سوي انگليسي ها به مناطق نفت خيز، سرآغاز پايه گذاري يک ورزش پرطرفدار در ايران شد. فوتبال از سال 1866 ميلادي در انگلستان شکل گرفته بودو بتدريج اين ورزش مهيج، بيشتر نقاط جهان را تسخير كرد. در سال1904ميلادي (چهار سال قبل از بازي فوتبال در جنوب غرب ايران) تشکيلات فيفا ايجادشدو در سال 1906 نيز اولين دوره مسابقات فوتبال را برگزار كرد؛ اما اوج رونق فوتبال، همان مسابقات المپيکي بودکه در سال 1908 و اتفاقاً همزمان با کشف نفت در ايران، در لندن برگزار شد. به اين ترتيب در ايران بايدورزش فوتبال و صنعت نفت را دو رويدادهمزاددانست که در دامان مناطق نفت خيز تولدو پرورش يافتندو در روزگاري که در بسياري از مناطق ايران و کل خاورميانه، کسي نشاني از فوتبال نمي دانست، کارکنان نفت در اين شهر اوقات فراغت خودرا به فوتبال و ورزش هاي نوين ديگر سپري مي کردند.
به مرور فوتبال در پايتخت و ديگر نقاط کشور نيز طرفداراني يافت و در سال 1308 اولين مسابقه رسمي در ايران با تيم بادکوبه شوروي برگزار شد. پس از آن در سال هاي 1312 و 1313 تغييرات زيادي در فوتبال و ورزش ايران اتفاق افتادو انجمن ملي تربيت بدني و پيش آهنگي تاسيس شد. سپس در سال 1316 زنده يادحسين صادقي پس از بازگشت از اروپا، مسئول گسترش فوتبال در ايران شدو در سال هاي 1317 و 1318 تيم ملي فوتبال ايران تشکيل شدو به عنوان نخستين مسابقه،با افغانستان ديدار کرد.

 پيدايش فوتبال در ايران همزادصنعت نفت بودو نه تنها اين ورزش مفرح و جذاب، بلکه بسياري از ديگر مظاهر مدنيت مدرن از هنر و معماري مدرن گرفته تا ورزش و مسائل اجتماعي و شهري، با حضور صنعت نفت در ايران منتشر و به مرور فراگير شد

ورزشگاه امجديه نيز در همين سال ها تاسيس شدو در نهايت در سال 1325 بودکه فدراسيون فوتبال ايران تاسيس شدو يک سال بعدبه عضويت فيفا درآمد. به اين ترتيب بايدمتذکر شدکه سابقه فعاليت فوتبال در مناطق نفت خيز حدود38 سال پيش از تاسيس فدراسيون فوتبال ايران است!
پس از آنکه باشگاه هاي مختلف در مناطق نفت خيز از سوي شرکت نفت ساخته شد، مسابقه ها به صورت باشگاهي برگزار شدکه اين گونه مسابقه ها نيز مي توانست مبدأ و آغاز مسابقه هاي باشگاهي در ايران باشد.
اين باشگاه ها داراي زمين فوتبال اختصاصي، استخر شنا، سالن ورزش، سالن سينما و ساير امکانات فرهنگي و ورزشي بودند. در حال حاضر نيز تعدادي از اين بناها، با وجودتغيير کاربري در مسجدسليمان وجوددارند. از جمله باشگاه نفتون، باشگاه نفتک، باشگاه ايران، باشگاه مرکزي، باشگاه تمبي، باشگاه کاوه چشمه علي، باشگاه بي بيان، باشگاه هندي ها و باشگاه ارامنه.

فوتبال با عمر بيش از يک قرندر مناطق نفت خيز، بيش از آنکه به فوتبال کلاسيک لندني شبيه باشد، ظرافت ها و زيبايي فوتبال مردمان محروم و بردگان برزيل را در خودمستتر دارد

بايدخاطرنشان کردکه تعريف دقيق باشگاه هاي فرهنگي و ورزشي نيز در مناطق نفت خيز، سابقه اي نزديک به يک قرن داردو هر باشگاه در رشته هاي مختلف، داراي تيم هاي ورزشي و واجدافتخارات ملي و بين المللي بود.
پيدايش فوتبال در ايران همزادصنعت نفت است و نه تنها اين ورزش مفرح و جذاب، بلکه بسياري از ديگر مظاهر مدنيت مدرن از هنر و معماري مدرن گرفته تا ورزش و مسائل اجتماعي و شهري، با حضور صنعت نفت در ايران منتشر و به مرور فراگير شد.
قدمت برخي استاديوم هاي ورزش فوتبال در مناطق نفت خيز ايران با ورزشگاه هاي ساخته شده براي المپيک 1908 در لندن هم تراز است. با اين همه فوتبال با عمر بيش از يک قرن، در مناطق نفت خيز، بيش از آنکه به فوتبال کلاسيک لندني شبيه باشد، ظرافت ها و زيبايي فوتبال مردمان محروم و بردگان برزيل را در خودمستتر دارد. ظرافت و زيبايي که رقص پا و در عين حال فرياداعتراض استعمار شدگان در مقابل استعمارگران بود؛ مانندوقتي «کريم زندي» در زمين قديمي فوتبال مسجدسليمان، دروازه تيم انگليسي را گشودو از شوق به آسمان پريد! شايدشبيه به هوا پريدن «پله» بعداز گل زدن در فيلم «فرار به سوي پيروزي»!
انگليسي ها، فوتبال را به ايرانيان مناطق نفت خيز ياددادند، اما هميشه در مسابقه فوتبال با ايراني ها برنده نبودند.
 * مدرس دانشگاه و پژوهشگر تاريخ نفت

 


فصل تازه اي در نگارش تاريخ...
اكبر نعمت الهيشهيدجاودان ما خرازي كه باده شهادت و وصل نوشش باد، روزگاري در ديدار با جمعي از روزنامه نگاران گفته بود:«جنگ را درست بنويسيد. نه درشت».
نگراني او از آن بوده است كه تحريفات معمول دامن تاريخ جنگ را هم بگيردو اين تاريخ مقدس و ماندگار در گذر تحريفات معمول منحرف شود. تاريخ پهنه يادآوري و به يادداشتن است. چيزهاي زيادي در زندگي ما هست كه نه بايدفراموش شوندو نه بايدكه تكرار شوند. چشم ها را كه بر هم مي گذاريم، اسير اين مفهوم مي شويم كه فراموش مي كنيم يا گرفتار بدتعريف كردن تاريخ مي شويم. از كجا آمده ايم، آمدنمان بهر چه بودو به كجا مي رويم.
همه اينها را در عبرت هاي تاريخي مي توانيم سراغ بگيريم. به تاريخ كه مي نگريم، اگر درست و صادقانه و بي تفسير به راي به آن پرداخته باشيم، مي توانيم آغاز باشيم و آغاز كنيم. تاريخ از آدم هايي كه خودرا تكرار مي كنند ،بيزار است. اگر درست درك كنيم و سئوال هاي درستي درباره گذشته و حال و راه هاي رسيدن به آينده داشته باشيم، موردي نمي ماندكه بابت آن تاسف بخوريم.تاريخ ما پر از خاطره هايي است كه اشتباهات ما را گوشزدمي كننداما گاه نمي دانيم چگونه از آنها عبرت بگيريم.
هــان اي دل عبرت بين، از ديده نظر كن هان
ايــوان مــدائن را آيـيــنه عــبـرت دان
ويراني يك ساختمان، عبرت تاريخ نيست. علت اين ويراني سئوال تاريخ است كه عبرت مي شود. چرا ساختماني كه مظهر عظمت يك فرمانروايي تاريخي است بر بال بادمي نشيندو ويران مي شود؟
الملك يبقي مع الكفر ولا يبقي مع الظلم
حالا كه به تاريخ نظر مي كنيم بايدبكوشيم آن را درست و منقح بخوانيم و همه چيزي را كه از آن درك مي كنيم به عنوان عبرتي تاريخي در نظر بگيريم تا از رهگذر اين عبرت ها از تكرار اشتباهات بپرهيزيم.
تاريخ يكصدوده ساله نفت را با الفباي دوست داشتن نوشته اند. وقتي نگاه مي كنيم به پيرمردهايي كه با آه و اشكگاهيخاطره هاي خودرا به موزه نفت اهدا مي كنندتازه درمي يابيم كه چگونه لحظه لحظه پودتاريخ نفت را با تار عشق بافته اند. نفتي هابا اين عشق همه اطراف خودرا از خاطره آكنده اند. پيرمردي كه با دستان لرزان خودنام شركت ملي نفت را بر سنگ حجاري كرده است گواه عشقي تمام نشدني است. چيزي كه مي بينيم تحريف نيست. واقعيتي است كه فهم آن لياقت مي خواهدو اميدواريم در مجموعه موزه ها و مركز اسنادصنعت نفت اين لياقت را بيابيم كه سينه هايمان دفتر ثبت خاطره هاي بزرگمردان نفت باشد.
بكوشيم با همكاري، اين تاريخ را درست بنويسيم، نه درشت.

 


تابلوي حجاري نشان شركت ملي نفت، به موزه نفت اهدا شد

قطعه سنگ حجاري شده نشان شركت ملي نفت از سوي پيشكسوت نفتي، به مديريت موزه ها و مركز اسنادصنعت نفت اهدا شد.
به گزارش روابط عمومي موزه ها و مركز اسنادصنعت نفت، علي اصغر حامدي، كارمندبازنشسته و پيشكسوت نفتي، سنگي را كه خودحجاري و به آرم شركت ملي نفت ايران، مزين کرد ه است، به موزه نفت اهدا كرد.
حامدي در موردانگيزه خلق اين اثر مي گويد: « خواستم كاري از خودم در موزه نفت به يادگار بگذارم و اين سنگ را به عنوان نمادي از علاقه خودم به صنعت نفت و براي اهدابه موزه، حجاري كرده ام.»
وي كه حجاري را نزدپدرش و پيش از ورودبه صنعت نفت، آموخته است، مي افزايد: «تراشكاري اين سنگ با نشان شركت ملي نفت، با توجه به وضع جسماني ضعيف من، حدوديك هفته طول كشيد، زيرا در زمان تراشكاري، دست و ذهن بايدبا هم كار كندو دقت و وسواس لازم است تا خط ها درست كنده شودو در نهايت قابل قبول و بدون عيب و ايراد، از كار درآيد.»
علي اصغر حامدي، متولدسال 1322 كار در صنعت نفت را از سال 1342 در انبار نفت نازي آبادآغاز كرده و دو سال بعدبه استخدام شركت ملي نفت ايران درآمده است. وي در طول خدمت در صنعت نفت در بخش هاي مختلف شركت پخش فرآورده هاي نفتي و از جمله جايگاه سوخت شماره 6 تهران در دروازه دولت تهران كه قرار است به يكي از موزه هاي نفت تبديل شود، فعاليت داشته است. حامدي در سال 1382 با بيش از 40 سال سابقه خدمت در صنعت نفت، بازنشسته شده است. او اكنون به بيماري سخت علاجي مبتلاست و در حال درمان آن است و اين درمان افزون بر كهولت سني، بنيه او را ضعيف كرده است، با اين همه به عنوان يادگار، نشان شركت ملي نفت ايران را روي سنگ، حجاري و به موزه نفت اهدا كرده است.