یلدا در سرزمین پنهاور ایران
کوتاه از آیین یکشب بلند
مشعل- به شب يلدا نزديک مي شويم؛ جشني ايراني که سراسر فرهنگ است و هنر، آداب است و ادب و شعر است و تمدن. يلدا نزد ايرانيان فقط در چند خوراکي خلاصه نمي شود. آيين شب يلدا، حکايت گر روح پاک ايرانيان است. ايرانياني که در طبيعت و تغيير «ليل» و «نهار» هم سراغ فرهنگ رفتند و دل و جان خود را در فرهنگ غني ايراني شست وشو دادند. هر منطقه از سرزمين پهناور ايران زمين، به سبکي و به طرزي، يلدا را گرامي مي دارد و شادي مي کند و اکنون به برخي آداب، رسوم و خوراکي ها خاص مردمان مناطق و شهرهاي مختلف ايران مي پردازيم
کرمانی ها محمود روح الاميني روايت جالبي از يلداي مردم کرمان ذکر مي کند.: «مردم کرمان تا سحر انتظار مي کشند تا از قارون افسانه اي استقبال کنند. قارون در لباس هيزم شکن براي خانواده هاي فقير تکه هاي چوب مي آورد. اين چوب ها به طلا تبديل مي شوند و براي آن خانواده ثروت و برکت به همراه مي آورند.» راستي شما ياد بابانوئل نيفتاديد؟ خيلي از محققان و مردم شناسان گفته اند که بابانوئل اصل و اساس اش ايراني است.
شیرازی ها مردم شيراز براي يلدا سفره رنگيني مانند سفره نوروز برپا مي کنند. مرکبات و هندوانه براي سردمزاج ها و خرما و رنگينک براي گرم مزاج ها موجود است. حافظ خواني جزء جدانشدني آيين اين شب براي شيرازي هاست.
خراسانی ها خراساني ها در شب يلدا شاهنامه خواني دارند. هرچند حافظ خواني هم مرسوم است، اما در شهرهاي کوچک تر خراسان، شاهنامه خواني رواج بيشتري دارد. از تنقلات اصلي خراساني ها در شب يلدا مي توان به گلابي، زيتون سبز و خربزه اشاره کرد. همچنين خوانچه اي از طرف داماد براي خانواده عروس فرستاده مي شود. اين خوانچه پر از ميوه با هداياي مناسب از قبيل قواره پارچه، دستبند يا گردنبند براي عروس است. در اين خوانچه بايد حداقل هفت رنگ ميوه (انار، انگور، پرتقال، سيب، گلابي، هندوانه و...) وجود داشته باشد.
همدانی ها اهالي همدان در شب يلدا فال سوزن مي گيرند. درباره اين فال در فرهنگنامه ها آمده است: «همه دور تا دور اتاق مي نشينند و پيرزني به طور پياپي شعر مي خواند. دختربچه اي پس از اتمام هر شعر بر يک پارچه نبريده و آب نديده سوزن مي زند و مهمان ها بنا به ترتيبي که نشسته اند، شعرهاي پيرزن را فال خود مي دانند.» از تنقلات معروف همداني ها در شب يلدا مي توان به کشمش و گردو اشاره کرد.
آذربایجانی ها فصل زمستان در آذربايجان غربي به سه دوره تقسيم مي شود که 40 روز اول آن چله بزرگ، 20 روز بعد از آن چله کوچک و 30 روز آخر بايرام آيي (ماه عيد نوروز) است. به مراسم يلدا در اين استان «چيلله گجه سي» مي گويند. يکي از قديمي ترين رسم هاي منطقه آذربايجان در شب چله، برگزاري جشن خدر نبي و قورتولوش بايرامي (عيد نجات) است که ريشه در باورهاي ايرانيان باستان دارد. قديم ترها که زمستان ها سخت تر و سرما و سوز بيشتري داشت و لوازم گرمايشي، وضعيت امروزي را نداشت، بانوان آذربايجاني براي گرما بخشيدن به شب چله در روزهاي نخست پاييزي اقدام به تهيه نوعي سوخت سنتي به نام «کوندالا» مي کردند که به صورت گداخته در داخل يک سيني و در زير کرسي قرار مي گرفت وگرماي شادي آوري را به اتاق مي بخشيد. اين سوخت سنتي ترکيبي از زغال و خاکستر درخت مو بود که با کمي آب ترکيب مي يافت و شکل گلوله اي پيدا مي کرد و مورد استفاده در طول زمستان قرار مي گرفت. علت نام گذاري آن به کوندالا در واقع شکل گلوله اي آن است و امروز نيز «کُنده» همان معناي گرد و شکل گلوله اي را دارد.
لرستانی ها مردم اين ديار، ر شب چله «گندم شيره» مى خورند. گندمى كه در شيره مى خيسانند و زردچوبه و نمك را با آن مخلوط مى كنند؛ سپس آن را روى ساج برشته مى كنند و همراه خلال بادام، گردو، كشمش، سياه دانه و كنجد مخلوط مى كنند و مى خورند. در لرستان پسران كوچك و نوجوان شب يلدا پشت بام خانه ها مى رفتند و كيسه اى به همراه طنابى از سوراخ دودكش خانه ها به داخل آويزان مى كردند و شعرى محلى مى خواندند با اين مضمون كه صاحبخانه، خير به خانه ات ببارد و كدخداى خانه ات نميرد.
گیلانی ها در گيلان «آوكونوس» در شب يلداي گيلاني ها حکايت ها دارد و حتما در اين شب مصرف مى شود و روش تهيه آن هم به اين شرح است «در فصل پاييز ازگيل خام (چند روز مانده به ريختن و رسيدن كامل) را در خمره مى ريزند، خمره را پر از آب مى كنند و كمى نمك هم به آن مى افزايند و در خم را مى بندند و در جايي خنک مى گذارند. ازگيل سفت و خام پس از مدتى پخته و آبدار و خوشمزه مى شود.»
کردستانی ها برگزاري آيين يلدا در ميان کردستاني ها، خانوادگي است و گردهمايي ها به خويشاوندان و دوستان نزديک محدود مي شود. سنندجي ها چند ماه قبل از شب چله، خربزه هاي کوچکي را که از روستاي سراب قاميش تهيه مي شود، در تفاله سرکه مي اندازند تا براي اين شب کالَک تورش (خربزه ترش) را که از اصلي ترين موارد سفره است، داشته باشند. اگر زن منزل، در همسايگي يا در فاميل بداند زن حامله اي وجود دارد، حتما از آن خربزه ترش برايش خواهد برد.
گیلانی هاکرمانشاهي ها: ميوه هايي که در کرمانشاه در اين شب خورده مي شود، به گونه اي نمادي از خورشيد است مانند هندوانه سرخ، انار سرخ، سيب سرخ يا ليموي زرد، قصه هايي از عشق جاودانه شيرين و فرهاد، رستم و سهراب. حکايت حسين کرد شبستري و خواندن اشعار زيبا و دلنشين شامي کرمانشاهي در گذشته، نقل مجالس شب يلدا در کرمانشاه بوده است. از شيريني هاي معروف اين شب که مادربزرگ هاي کرمانشاهي آنها را مي پزند، «نان پنجره اي، کاک و نان برنجي» است.
بلوچ ها مردم استان سيستان و بلوچستان نيز بر اساس يک سنت ديرينه شب يلدا در خانه بزرگ قوم خويش گردهم مي آيند و به قصه هايي که پدربزرگ ها و مادربزرگ ها برايشان نقل مي کنند، گوش مي دهند. برگزاري جشن ها و نشست هاي خانوادگي همراه با گروهي از اعتقادات اسطوره اي، شبي خاطره انگيز را براي خانواده هاي زاهداني به خصوص کودکان و نوجوانان فراهم مي کند. گفتن قصه، گرفتن فال حافظ، بازي هاي دسته جمعي نظير گل يا پوچ و بيان لطيفه و خاطره از سرگرمي هاي شب يلدا در اين منطقه است. شب يلداي زاهداني ها خوردني هايي از قبيل آجيل، مشکل گشا، شيريني محلي نگين دارد.
اردبیلی ها مردم اردبيل رسم دارند که چله بزرگ را قسم دهند تا زمستان را بر آنها زياد سخت نگيرد. آنها معمولا گندم برشته (قورقا)، هندوانه، سبزه، مغز گردو، نخودچي و کشمش مي خورند. اردبيلي ها تا پاسي از شب را به شعرخواني و خوردن انواع آش مي گذرانند. تهيه قووت يکي ديگر از رسوم يلدا در اردبيل است. قووت را خانم ها و مادربزرگ هاي خانواده درست مي کنند. گندم برشته را آسياب و آن را با آرد نخودچي و شکر مخلوط مي کنند و در کنار يکديگر مي خوردند.
تبریزی ها عاشيق ها خنياگران تبريز در شب يلدا هستند. عاشيق ها خنياگران محلى هستند كه اشعار و موسيقى آنان برگرفته از موسيقى مردمى است. آنها در حين اجراى برنامه داستان مى خوانند، فى البداهه شعر مى سرايند و ساز مى زنند. «قصه هايى كه عاشيق ها در شب يلدا مى گويند، ريشه در افسانه هاى كهن ايرانى دارد. قصه هايى مثل «كوراوغلو» و قصه هاى مهر و محبت شبيه «قربانى و پرى» از قصه هاى مشهور عاشيق هاست.»