استفاده از سفره با عظمت
ماه رمضان در هر سال، قطعهاى از بهشت است كه خدا در جهنم سوزان دنياى مادّى ما آن را وارد مىكند و به ما فرصت مىدهد كه خودمان را بر سر اين سفره الهى در اين ماه، وارد بهشت كنيم. بعضى همان سىروز را وارد بهشت مىشوند. بعضى به بركت آن سىروز، همه سال را و بعضى همه عمر را. بعضى هم از كنار آن، غافل عبور مىكنند كه مايه تأسّف و خسران است. حالا براى خودشان كه هيچ، هر كس كه ببيند اين موجود انسانى، با اين همه استعداد و توانايىِ عروج و تكامل، از چنين سفره با عظمتى استفاده نكند، حق دارد كه متأسّف شود.
پرسش و پاسخ
پرسش: دخترى که به سن تکليف رسيده، ولى به علت ضعف جسمانى توانايى روزه گرفتن ندارد، و بعد از ماه مبارک رمضان هم نمىتواند قضاى آن را به جا آورد تا اينکه ماه رمضان سال بعد فرا مى رسد، چه حکمى دارد؟
پاسخ: ناتوانى از گرفتن روزه و قضاى آن به مجرد ضعف و عدم قدرت موجب سقوط قضاى روزه نمىشود، بلکه قضاى روزه هاى ماه رمضان که از او فوت شده، بر وى واجب است.
راهنماي تغذيه صحيح در ماه رمضان
خوشبختانه در مورد اثرات مفيد روزه داري در ماه مبارك رمضان بررسي ها و تحقيقات فراواني صورت گرفته و تاثير آن به شرط رعايت اصول تغذيه صحيح مورد تاييد قرار گرفته است، اما متاسفانه تاكنون مجموعه كامل و مدوني در اين خصوص نگاشته نشده است.در کتاب «راهنماي تغذيه صحيح در ماه مبارك رمضان» سعي شده كه ضمن معرفي روش هاي تغذيه صحيح در ايام ماه مبارك رمضان، برخي از پرسش ها و مشكلات رايج در اين خصوص نيز مطرح و پاسخ كافي و كاربردي براي آن ارائه شود. در پايان كتاب هم نمونه اي از برنامه غذايي كه براي همگان قابل استفاده است، نيز پيشنهاد شده است..
روز اول
ولايت عهدى امام رضا(ع): در روز اول ماه رمضان سال 201 هـ مردم با حضرت رضا(ع) به ولايت عهدى بيعت كردند.
جنگ تبوك: در اول ماه رمضان سال 9 هـ جنگ تبوك به وقوع پيوست. اين جنگ را فاضحه نيز مى گويند، زيرا منافقين مدينه و كسانى كه قصد كشتن پيامبر (ص) را در عقبه داشتند رسوا و مفتضح شدند.
وفات حضرت نفيسه(ع): در اين روز در سال 208 هـ زاهده عابده حضرت نفيسه خاتون(ع) دختر حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابى طالب(ع) در مصر وفات كرد.
روز دوم
شهادت حضرت زهرا(ع): به قولى شهادت حضرت صديقه طاهره زهراى مرضيه(ع) در اين روز است.
روز ششم
ضرب سكه به نام امام رضا(ع): در اين روز در سال 201 هـ سكه طلا به نام مبارك حضرت رضا(ع) زدند.بنابر قولى اين روز روز ولايت عهدى اجبارى آن حضرت بوده است و مردم با آن حضرت به ولايت عهدى بيعت کردند.
کلام الله در نماي کلي
خداوند براى توصيف قرآن، نامها و اوصاف متعددى را ذكر كرده كه هريك از آنها ناظر به جنبه خاصى از قرآن است. در اين درس، با بعضى از نامها و اوصاف قرآن آشنا مىشويم.
نامهاى قرآن
قرآن: اين نام مشهور كتاب آسمانى ماست و 66 بار در آن به كار رفته است. بهعنوان نمونه، به آيه ذيل توجه کنيد:
«لَوْ أَنزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ»
اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مىكرديم، مىديدى كه در برابر آن خاشع مىشود و از خوف خدا مىشكافد!
«قرآن» از ريشه «قَرأ»، هم به معناى قرائت و خواندن است و هم بهمعناى جمع كردن.
اگر از مفهوم قرائت گرفته شده باشد، در اين صورت، كلمه «قرآن» اسم خواهد بود براى آنچه خوانده مىشود و اگر از مفهوم جمع كردن باشد، نام مجموعهاى خواهد بود كه حروف، كلمات، آيات و سورهها در آن گِرد آمده يا احكام، حقايق، معارف و تعاليم عالى دينى كه در كتابهاى پيشين پراكنده بود، در آن جمع شده است.
كتاب: اين واژه به معناى مكتوب (يعنى: نوشته شده) است. پس از واژه «قرآن»، اين اسم بيش از ديگر اسمها درباره قرآن بهكار رفته است. بهعنوان نمونه، مىخوانيم:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَ لَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجًا»
ستايش مخصوص خدايى است كه اين كتاب (آسمانى) را بر بنده (برگزيده) اش نازل كرد و هيچگونه كژى در آن قرار نداد.
كلمه «كتاب» نيز براى قرآن عَلَم شده و اگر در كنار واژه «سنّت» به كار رود، فقط بهمعناى قرآن است. البته اين كلمه معمولًا با لفظ جلاله «اللّه» همراه مىشود و مىگويند:«كتابُ اللَّه».
فرقان: «فرقان» در اصل، بهمعناى چيزى است كه حق را از باطل جدا مىكند و وسيله شناسايى اين دو محسوب مي شود.»
قرآن مجيد در آيهاى مىفرمايد:
«تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيراً» «5»
زوالناپذير و پربركت است كسى كه قرآن را بر بندهاش نازل كرد تا بيمدهنده جهانيان باشد.
توصيف قرآن به اين نام به اين دليل است كه قرآن وسيله شناخت حق از باطل در مسير زندگى فرد و اجتماع و معيار محكمى در زمينه افكار، عقايد، قوانين، احكام، آداب و اخلاق است.
ذكر: در بعضى از آيات، قرآن شريف «ذكر» (ياد آورنده) ناميده شده است:
«انَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ ...»
ما ذكر (قرآن) را نازل كرديم.
اطلاق اين نام بر قرآن به آن دليل است كه قرآن حقايقى را كه بشر با فطرت الهى خود دريافته و در مكنون وجودى او قرار دارد، يادآور مىشود.
اوصاف قرآن
براى قرآن، غير از اسامى مزبور، اوصاف متعددى نيز ذكر شده كه به توضيح برخى از آنها مىپردازيم:
هدايتگر به سوى بهترين راه:
«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ»
همانا اين قرآن، خلق را به راستترين و استوارترين راه هدايت مىكند.
معناي اين آيه اين است که عقايدى را كه قرآن ارائه مىدهد، مستقيم، روشن، قابل درك و خالى از هرگونه ابهام و خرافات است. او نيروهاى انسانى را بسيج و ميان انسان و قوانين طبيعت هماهنگى برقرار مىکند و راهى كه به آن هدايت مىكند هم تكاملآفرين است؛ هم جنبههاى معنوى انسان را پرورش مىدهد و هم جنبههاى مادى او را از افراط و تفريط، حتى در عبادت و برنامههاى اخلاقى، حفظ مىكند.
پر بركت:
«وَ هذَا ذِكْرٌ مُّبَارَكٌ أَنزَلْنَاهُ»
و اين يادآورنده مباركى است كه آن را فرو فرستاديم.
«مبارك» به معناى چيزى است كه داراى خير مستمر و مداوم باشد. اين تعبير در مورد قرآن، اشاره به دوام استفاده جامعه انسانى از تعليمات آن دارد و چون اين كلمه به صورت مطلق به كار رفته، هرگونه خير و سعادت دنيا و آخرت را شامل مىشود.
شفابخش و رحمتآور:
«يَا أيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ»
اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده و درمانى براى آنچه در سينههاست و هدايتى و رحمتى است براى مؤمنان.
«شفا» معمولا در مقابل بيمارىها، عيبها، و نقصهاست؛ بنابراين، نخستين كارى كه قرآن- كتاب موعظه حق- در وجود انسانها انجام مىدهد، پاكسازى انواع بيمارىهاى فكرى و اخلاقى و شفادادن درونها از بيمارىهاى روحى است. پساز پاكسازى و شفا، نوبت به هدايت بهسوى معارف حق، اخلاق شايسته و اعمال بايسته است. سپس مرحله «رحمت» فرا مىرسد كه مرحله خو گرفتن به اخلاق الهى و جوانهزدن شكوفههاى فضايل انسانى در وجود افرادى است كه تحت تربيت قرآن قرار گرفتهاند.
به تعبير ديگر، «شفا» اشاره به «پاكسازى»، و «رحمت» اشاره به «نوسازى» است و به تعبير عُرفا، اوّلى به مقام «تخليه» و دومى به مقام «تحليه» اشاره مىكند.
حكيم:
«تِلْكَ اياتُ الْكِتابِ الْحَكيمٍ»
اين آيات كتاب حكيم است (كتابى پرمحتوا و استوار)
توصيف قرآن به «حكيم» يا به دليل استحكام محتواى آن است كه هرگز باطل به آن راه نمىيابد، هرگونه خرافه را از خود دور مىسازد، جز حق نمىگويد و جز به راه حق دعوت نمىكند و يا به دليل آن است كه اين قرآن همچون دانشمند حكيمى است كه در عين خاموشى، با هزار زبان سخن مىگويد، تعليم مىدهد، موعظه، تشويق و انذار مىكند، داستانهاى عبرتانگيز مىگويد و خلاصه، به تمام معنا، داراى حكمت است.
والا و با عظمت:
«بَلْ هُوَ قُرْانٌ مَجيدٌ»
بلكه آن، قرآنِ با عظمت است.
«مجيد» از ماده «مجد» بهمعناى شرافت گسترده است و از آنجا كه قرآن عظمت و شرافتى بىپايان دارد، كلمه «مجيد» از هر نظر سزاوار آن است؛ ظاهرش زيبا، محتوايش عظيم، دستوراتش عالى و برنامههايش آموزنده و حياتبخش است.
نور: «فَامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذى انْزَلْنا وَاللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ»
به خدا و رسولش و نورى كه (همراه او) نازل كرديم، ايمان آوريد و خداوند به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
چيزى كه «نور» باشد، هم خودش آشكار است و هم سبب ظهور و شناسايى حقايق ديگر مي شود. با تأمّل و تدبّر در آيات قرآن مجيد، هم حقّانيت قرآن ظاهر مىشود و هم افراد به وسيله آن، راه حق را از باطل مىشناسند و مىتوانند آن را چراغ راه خود قرار دهند تا آنان را از ظلمات جهل و عناد و استكبار نجات دهد و به سرچشمه نور برساند.
قرآن خود در اين باره مىفرمايد: «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» «2»
اين كتابى است كه بهسوى تو نازل كرديم تا مردم را از تاريكىها بهسوى روشنايى ببرى.
اوصافي ديگر
علاوه بر اوصاف مزبور، اوصاف ديگرى نيز براى اين كتاب آسمانى در قرآن مجيد ذكر شده است كه تنها به ذكر آنها اكتفا مىكنيم:«بصائر» (وسيله بينايىها و بينشها)، «بلاغ» (پيام رسان)، «تذكره» (بهمعناى همان ذكر است)، «مبين» (روشن و آشكار)، «احسنالحديث » (بهترين سخنها)، برهان (دليل محكم)، عزيز (شكستناپذير)، علىّ (بلند مرتبه)، «قيّم »(استوار و بدون انحراف)، «بيّنه » (دليل و حجّت آشكار)، «بُشرى» (وسيله بشارت براى تسليم شدگان به آن)، «تنزيل» (نازلشده از جانب حق)، «حبلاللّه» (ريسمان الهى)، «مصدِّق » (تصديقكننده كتب آسمانى پيشين) «قولٌ فصل» (سخن جداكننده حق از باطل).
روزه در قرآن
احکام روزه ماه رمضان درخلال آياتي در سوره بقره به اجمال تعيين شده و در چند آيه از سوره هاي ديگر، به اقسام روزه اشاره اي رفته است.آيات دال بر روزه ماه رمضان همه در سوره بقره نزديک به يکديگر تربيت يافته است که عبارتند از: آيه اول) «يا ايها الذين آمنوا کتب عليکم الصيام کما کتب علي الذين من قبلکم لعلکم تتقون» «اي افرادي که ايمان آورده ايد، روزه بر شما واجب شده است همان گونه که بر کساني که قبل از شما بودند نوشته شده بود تا پرهيزگار شويد.»به نظر مفسران و دانشمندان علوم قرآني، آياتي که با خطاب «يا ايها الذين آمنوا» هستند، در مدينه نازل شده اند و جزء آيات و سوره هاي مدني هستند. فرمان روزه نيز همچون دستور جهاد و پرداخت زکات، در سال دوم هجري صادر شد.در آيه مورد بحث، به بيان يکي ديگر از احکام الهي که از مهمترين عبادات محسوب مي شود، مي پردازد و آن روزه است. براي اينکه احساسات مومنان را به نفع اين حکم تحريک کند و آنها را آماده پذيرش آن قرار دهد، در آغاز مومنان را با اين خطاب مفتخر مي سازد.«اي کساني که ايمان آورده ايد»و به تعبير امام صادق (ع) لذت اين خطاب، سختي روزه گرفتن را از بين مي برد، سپس تشريح حکم روزه را اعلام مي دارد آنگاه براي کاستن از سختي، اظهار مي دارد که روزه گرفتن بر امت هاي پيشين هم واجب بود.در پايان آيه با يک عبارت کوتاه، فلسفه مهم روزه داري را بيان مي کند و آن اينکه روزه باعث ايجاد تقوا در انسان مي شود، انسان روزه دار با امساک از لذت هاي جسمي که به خاطر خدا خود را از آنها محروم مي کند، نوعي تمرين براي تسلط بر نفس و خواهش هاي آن انجام مي دهد و چون يک ماه اين تمرين ها را تکرار کند، در وجودش ملکه تقوا و خويشتن داري ايجاد مي شود و او ديگر به آساني مي تواند از ارتکاب گناه و خوردن مال ديگران و تجاوز به حقوق مردم هر چند که به نفع او باشد، پرهيز کند و بر نفس خود تسلط يابد و در جهت حفظ خود از معصيت اراده ي نيرومند داشته باشد.
آيه دوم) «اياما معدودات فمن کان منکم مريضا او علي سفر فعده من ايام اخر و علي الذين يطيقونه فديه طعام مسکين فمن تطوع خيرا فهو خير له و ان تصوموا خير لکم ان کنتم تعلمون.» چند روز معدودي را (بايد روزه بداريد) و کساني که از شما بيمار يا در سفر باشد پس (به همان تعداد) از روزه هاي ديگر (را به جاي آن روزه بگيرد) و بر کساني که قدرت انجام آن را ندارند (بيماران مزمن و پيرمردان و پيرزنان) لازم است کفاره بدهند، مسکيني را اطعام کنند و کسي که کار خير کند (بيش از مقدار، طعام مسکين بدهد) براي او بهتر است. روزه گرفتن برايتان بهتر است اگر بدانيد.
پس از بيان حکم و فلسفه روزه در آيه قبل، براي کاستن از سنگيني روزه چند دستور ديگر را در اين زمينه بيان مي فرمايد:
1- چنان نيست که مجبور باشيد تمام سال يا قسمت مهمي از آن را روزه بگيريد بلکه چند روز معدودي را بايد روزه بداريد.
2- هر کس از شما مريض يا مسافر بود، از اين حکم معاف است و روزه بر او نيست و بايد بعد از ماه رمضان به تعداد ايامي که روزه نبوده قضا کند.
3- کساني که توانايي و طاقت روزه گرفتن را ندارند، مانند بيماران و سالمندان و زنان باردار و شيرده چنين افرادي، روزه خود را بخورند، ولي در مقابل آن فديه و کفاره بدهند ميزان فديه اي که بايد بدهند سير کردن يک فقير به جاي يک روز است، اما اگر کسي بخواهد در عوض يک روز، عده اي بيش از يک نفر گرسنه را سير کند، بهتر است.
4- در پايان آيه باز يادآوري مي شود که روزه گرفتن براي شما بهتر است و اگر ميزان و اندازه اين خير و خوبي دانسته شود، هيچ کس آرزو نمي کند که اي کاش من هم سالمند بودم و به جاي روزه گرسنه اي را سير مي کردم.آيه سوم) «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن هدي للناس و بينات من الهدي و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فليصمه و من کان مريضا او علي سفر فعده من ايام اخر يديد الله بکم اليسر و لا يريد بکم العسر و لتکلموا العده و لتکبرو الله علي ما هدکم و لعلکم تشکرون.»(آن چند روز معدود) ماه رمضان است، ماهي است که قرآن براي راهنمايي مردم، همراه با دلايل روشن از هدايت و جدا کننده حق از باطل در آن نازل شده است پس هر کس اين ماه را دريابد، بايد روزه بگيرد و آن کس که مريض يا مسافر باشد، روزهاي ديگري را به جاي آن روزه بگيرد، خداوند راحتي براي شما مي خواهد نه زحمت و سختي را. هدف اين است که شما، تعداد اين روزها را تکميل کنيد و خدا را بر اينکه شما را هدايت کرده، بزرگ بداريد، شايد شکرگزاري کنيد.
رمضان نزد معصومين (ع)
:رمضان در مکتب پيامبر خدا (ص) ماه ضيافت خداست، در اين مهماني بزرگ الهي ميزبان خداوند است و بندگان مومن او مهمان اين دعوت الهي و رياضت و زهد و مجاهده نفساني و تقوا، وسائل پذيرايي آن.
و اين سخن از پيام آور مکتب الهي است: «دعيتم الي ضيافة الله» رمضان ماهي است که شما را در آن به سوي ضيافت خدا خوانده اند. يکي از تفاوت هاي عمده ضيافت الهي با ضيافت مردمي در اين است که در ضيافتي که از جانب مردم صورت مي گيرد محور؛ دعوت به سوي طعام است و بهره بردن از آنچه هست، اما در ضيافت الهي محور، تقوا و رياضت و مبارزه نفساني با شهوات و اميال شيطاني است که از جمله ويژگي هاي آن، بودن و نخوردن و قدرت داشتن و گناه نکردن و بر خواهش هاي دل «نه» گفتن است که تسلط بر نفس را تقويت مي کند و بدون اين هم نمي توان به وارستگي از خود و رسيدن به قرب الي الله رسيد.آري رمضان، ماه قرب است، ماه گريز از خويشتن خويش و التجا به پروردگار.
اين مقام قرب حق تعالي است که تمام انبياي الهي و هم بندگان مخلص خداوند آرزوي رسيدن به آن را داشتند:
«وَ اَنِر اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضياء نَظَرِها اِليکَ حتي تَخْرَقَ اَبْصارُ القلوب حُجُبَ النّورِ فَتَصِلَ الي مَعْدِنِ الَظَمَة...»
«و چشمان دلمان را جلوه اي از عنايت خود روشن فرماي تا پرده هاي نور را بدرد و به سرچشمه عظمت برسد»
اين فرازي از مناجات تمامي ائمه معصومين (عليهم السلام) است که با آن پروردگار خود را مي خواندند و در مقام معرفه الله فاني شدند؛ از اين رو وارد شدن در وادي فيض الهي لياقت و شايستگي مي خواهد.رمضان، هجرت دروني است براي سير در دنياي باطن. براي مرور نفسانيات و اخلاقيات.اگر دل را در اختيار صالحات گذاشتي، اگر تشويق به خير و تقوا و عشق به الله را در دل مشتعل ساختي، ديگر حسنات و صالحات جريان زلالي مي شود که خود به خود از آن چشمه مي جوشد و از درون به بيرون سرايت مي کند و از قلب به اندام مي رسد و از دل بر ديده تاثير مي گذارد.
اگر به ديدار رمضان مي روي که لقاي خداوند نيز درآن است، بايد چهره جان را هم بيارايي و جمال باطن را هم داشته باشي.رمضان، دوره تزکيه و تهذيب، تربيت، ساختن، مقاومت کردن، تحمل کردن و چشيدن است، ايام عفاف و کنترل و امساک و توجه به خدا و تقرب به پروردگار است.دريغ که اين فرصت بگذرد و کاري نکني که خدا را از خويش راضي کني.بنابراين محور ضيافت خداي تبارک و تعالي، دعوت و لذات معنوي و روحاني و وارستگي کامل از بتهاي دروني است که رسيدن به اين مقام هاي عاليه، مقدمه ورود به معدن عظمت الهي است.بايد تمامي حجاب هاي ظلماني به حجاب هاي نوراني تبديل شود تا لياقت ورود به بهشت الهي نصيب سالک الي الله شود، اما کسي که هنوز نتوانسته است زنجيرهاي وابستگي دروني و اين حجاب هاي تاريک نفساني را کنار بزند و توجهش را از عالم طبيعت به عالم روحانيت منعطف گرداند و حتي هيچگاه توان خود را در جهت تهذيب نس به کار نينداخته است، در اسفل السافلين که آخرين درجه حجب ظلماني است قرار مي گيرد؛ در حالي که خداوند انسان را در عالي ترين مقام آفريده است«لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم».
رمضان دعوتي است معنوي و تو مهمان عرش خدايي.
مگر نه اينکه مهمان بايد به دلخواه صاحبخانه رفتار کند؟
مگر نه اينکه هر چه ميزبان آورد بايد تناول کرد و هر جا که او گفت، آرميد؟