نگاهي به پيشينه نخستين پالايشگاه گاز خاورميانه

تاریخ بلند «بید بلند»

جهان بدون تاريخ معنا نمي شود، فناوري هم تاريخي دارد که بدون توجه و دقت در آن، نمي توان حتي نيم نگاهي به آينده آن انداخت. پالايشگاه گاز بيدبلند به عنوان قديمي ترين پالايشگاه گاز خاورميانه تاريخ پر فراز و نشيبي داشته است، تاريخي که حکايت گر موقعيت راهبردي آن و تلاش ايرانيان براي پيشرفت و توسعه ميهن دارد. نيم نگاهي داريم به اين تاريخ و تلاش کرديم که از چند زاويه، پيشينه بيدبلند را در نظر بياوريم.

خوزستان همــيشه ديـــار نخستين هاي سرزمين بزرگ ايران بوده است. آغاز به کار صنعت نفت در سال 1287 نيز به کلکسيون پر طمطراق آن پيوست. همان سال هايي که صداي شور و اشتياق مشروطه خواهان در تهران و شهرهاي بزرگ ايران به گوش جهانيان رسيده بود، دارسي و تيم تحقيقاتي و عملياتي آن در مسجد سليمان، گوشه اي از ديار تفتيده خوزستان، بي هيچ سر و صدايي به دنبال مايع تيره اي بودند که تاريخ تمدن بشريت را در قرن بيستم دگرگون کرد. دارسي 5 خرداد 1287 به نتيجه دلخواهش رسيد و البته کمتر از دو ماه بعد محمد علي شاه قاجار، با کمک روس ها تلاش کردند با به توپ بستن مجلس، نخستين بارقه هاي عدالت خواهي ايرانيان را در نطفه خفه کنند. باقي روايت رامي دانيد. . . اما در سال هاي پس از مشروطه صنعت نفت گسترش پيدا کرد و کمتر از صد سال بعد از فهم ارزش نفت، گاز هم پاي به ميدان انرژي ها گذاشت. حالا گاز بود که در کنار نفت براي تمدن بشر جديد خودنمايي مي کرد و ميدان دار عرصه انرژي مي شد. اما مهار و بهره مندي از اسب سرکش گاز تنها به دست پالايشگاه ميسر بود ولي اين بار، پالايشگاه گاز. اين يعني خوزستان، نه تنها در داشتن نخستين پالايشگاه نفت خاورميانه (پالايشگاه آبادان)، اولين محسوب مي شد بلکه در داشتن پالايشگاه گاز هم، دوباره نخستين شد و سال 1350 اولين پالايشگاه گاز خاورميانه به نام پالايشگاه گاز بيدبلند، به بهره برداري رسمي رسيد.

باز شدن پاي گاز به ايران

پيش از هر چيز شايد بد نباشد ببينيم اساسا پاي گاز چگونه به ايران باز شد و چه مسيري را طي کرد تا به صنعتي بزرگ تبديل شد. در يکي از کتب تحقيقي – تاريخي درباره نفت و گاز در کشورمان آمده است«نخستين اسناد تاريخي در زمينه استفاده از گاز در ايران به دوره سلطنت ناصرالدين شاه قاجار مربوط مي شود. وي در جريان سفر به انگليس در سال 1873 ميلادي از ديدن چراغ هاي گاز که روشني بخش کوچه ها و خيابان هاي لندن بودند، دگرگون شد و پس از ديدار از کارخانه چراغ گاز دستور احداث آن را بي درنگ پس از بازگشت به ايران صادر کرد. در بخش هايي از کتاب «منتظم ناصري» به اين موضوع اشاره شده است که ايجاد و افتتاح کارخانه چراغ گاز در مجمع الصنايع جنب باب همايون توسط موسيو فابيوس در 17 رمضان سال 1296 هجري قمري مطابق با سال1879 ميلادي بوده است. افتتاح روشني چراغ در شهر دارالخلاقه تهران و در جشن دولتي سال 1298 هجري قمري مطابق با سال 1881 ميلادي انجام شد». ماجراي گاز ادامه پيدامي کند تا اينکه بارقه هاي صنعتي شدن آن کم کم نمايانمي شود. «استفاده محدود گاز در کشور ما تا تاريخ 1908 ميلادي که نخستين چاه ايران در مسجدسليمان به نفت رسيد، ادامه داشت. پس از استخراج نفت، گاز همراه به ناچار در محل سوزانده مي شد. شرکت نفت همواره در انديشه چاره جويي و استفاده از گاز طبيعي به جاي سوزانده شدن آن بود، اما به دلايلي چون فاصله زياد منابع توليد و نقاط مصرف نياز به سرمايه گذاري سنگين و کمبود بازار مصرف داخلي گازهاي همراه نفت همچنان سوزانده مي شد و به هدر مي رفت. به اين ترتيب در طول 60 سال بيش از 130 ميليارد مترمکعب گاز با ارزش حرارتي حدود 130 ميليون تن نفت خام سوزانده شد و از ميان رفت. با گذشت زمان واحدهاي صنايع نفت يکي پس از ديگري احداث شد و به بهره برداري رسيد و به موازات آن استفاده از گاز طبيعي براي تامين سوخت محرکه هاي کمپرسورها و مولدهاي برق و مصارف داخلي خانه هاي سازماني نيز افزايش يافت. به اين ترتيب در کنار فعاليت هاي اصلي توليد، انتقال و پالايش نفت خام در مناطق جنوبي کشور، فعاليت هاي محدودي براي به عمل آوردن گاز طبيعي توسط شرکت هاي عامل انجام شد. »

يک تاريخ رسمي

 وب سايت رسمي پالايشگاه بيد بلند، تاريخچه آن را اينگونه معرفي مي کند:«پالايشگاه گاز بيدبلند به عنوان اولين پالايشگاه گاز خاورميانه در 18کيلومتري شمال آغاجاري، 32کيلومتري غرب بهبهان و 35کيلومتري شرق ميانکوه در استان خوزستان واقع شده است. طراحي پالايشگاه از ابتدا به منظور تصفيه گازهاي ترش همراه منطقه آغاجاري وصدور به خارج از کشور صورت گرفته وساختمان اوليه شامل 5واحد تصفيه گاز با ظرفيت mmscfd240براي هر واحدوقابل توسعه تا9واحد در سال1347آغاز ودر آذر 1350مورد بهره برداري قرارگرفت. طراحي پالايشگاه توسط شرکت Pritchard و ساختمان آن به وسيله شرکت costain&pressوبا نظارت IMEGايران صورت گرفت. با پيدايش حوزه هاي نفتي مارون واهواز وارسال گازهاي شيرين اين مناطق جهت انتقال به خط سراسري از طريق ايستگاه تقويت فشار گاز بيدبلند (شهيد کاوه پيشه)، حجم صادرات افزايش يافته ونصب واحدهاي بعدي منتفي شد».

بر دوش اميديه

شايد بد نباشد سري به اميديه بزنيم و آن را بيشتر بشناسيم. شهري که نام بلند پالايشگاه بيدبلند را به عنوان نخستين پالايشگاه خاورميانه بر دوش مي کشد. اميديه يكي از شهرستان هاي استان خوزستان در جنوب غربي ايران است. اگر چه آن را شهري صنعتي مي نامند، اما بايد گفت كه اين شهر بيشتر شرکتي است تا صنعتي. مساحت اين شهرستان 2309 كيلومتر مربع است. فاصله آن تا شهر اهواز مرکز استان خوزستان، تقريباَ 125 كيلومتر است. آب و هواي منطقه گرم و در فصل گرما به عنوان يکي از گرمترين نقاط كشور معروف است. اين شهر از جنوب غربي به ماهشهر و هنديجان، از شمال و مغرب به رامهرمز و اهواز و از مشرق و جنوب شرقي به آغاجاري و بهبهان محدود است. اميديه به همراه بهبهان و هنديجان، ديگر شهرهاي استان خوزستان را به استان هايي چون بوشهر و كهگيلويه و بويراحمد پيوند مي دهد. اميديه كنوني آخرين قطعه اي است كه در روزگاران گذشته آباد شده زيرا تا دو هزار سال پيش همچون هور ماهشهر پوشيده از مرداب ها و درياچه ها بوده است. هر چند در بخش هاي تابع اين شهرستان همچون آسياب (شهر تاريخي آسك) به آثار تاريخي با قدمتي بيش از 1500 سال برمي خوريم كه با داشتن آتشكده اي طبيعي (كوه سوخته) از رونق شهرنشيني در روزگاران گذشته حكايت مي كند. اما سنگ بناي شهرستان كنوني با نخستين كوشش ها براي اكتشاف نفت در دوره قاجار در سال 1279 هجري شمسي آغاز شد و در ابتدا به آن سي برنچ (C- branch) يعني (شاخه C) مي گفتند و پس از آن كه شركت نفت اقدام به ساخت منازل مسكوني سازماني جهت كاركنان خود کرد، ساكنان با خوشحالي به لهجه محلي به هم مي گفتند: اميدي هه (هست)، يعني در اينجا براي سكونت اميدي وجود دارد.

شكل نوشتاري اين واژه قبلا با «ع» بوده، بعدها حرف «ع» تبديل به «الف» شده، اميديه ، كه معناي اميدها و آرزوهاي تحقق نيافته را مي دهد. شركت ملي گاز ايران نيز در 5 كيلومتري اميديه و بين كوه هاي مشرف به منطقه اقدام به ساخت منازل سازماني کرد كه به ميانكوه معروف است. ثروت اميديه فقط به انرژي هاي فصلي محدود نمي شود، بلکه معادن غني آهك و گچ و سنگ ساختماني و شن و ماسه و ماكادم از ديگر منابع خدادادي اين منطقه است. مردم اميديه هم مانند همه مردم خوزستان، خونگرمي خاص خود را دارند و خوش خلقي شان هميشه باعث تمجيد مسافران و گردشگران بوده است.

يک تاريخ شفاهي

پالايشگاه گاز بيدبلند اگر چه در صنعت گاز کشور تاريخ بلندي دارد، اما يکي از حساس ترين برش هاي تاريخي حيات اين پالايشگاه به دوران هشت سال جنگ تحميلي بازمي گردد. سال هايي که دشمنان ايران اسلامي با درک موقعيت و وضعيت راهبردي و ويژه اين پالايشگاه به آن يورش بردند و آسيب هاي جدي را برايش ايجاد کردند. در ميان روايت هاي بسيار شنيدني و خواندني بيدبلندي ها، روايت محمود صراف پور از مديران اين پالايشگاه در دوران جنگ جالب توجه است. او در مصاحبه اي که در سال 94 انجام داده است، مي گويد «هنوز مدت زيادي از ورود من به پالايشگاه نگذشته بود كه با اولين بمباران هوايي توسط نيروهاي بعث عراق، هشت تن از همکارانم شهيد شدند و يك واحد تصفيه گاز كاملا منهدم شد. پالايشگاه از سرويس خارج شد و اين در حالي بود كه بيدبلند تنها پالايشگاهي بود كه گاز شيرين كشور را تامين مي كرد.

 بنا بر اين عمليات بازسازي را هر چه زودتر بايد شروع مي كرديم، آن هم در شرايطي كه امكانات بسيار ناچيز بود. هفت ماه زمان صرف شد تا كار نخستين بازسازي انجام و پالايشگاه براي راه اندازي آماده شود، اما به محض فشارگيري واحدهاي عملياتي، مجددا پالايشگاه مورد حمله واقع شد. در واقع پس از هر بار بازسازي، دشمن سعي مي كرد با اطلاعات و اخباري كه از نفوذي هاي خود به دست مي آورد، پالايشگاه را هدف قرار دهد».

 او در ادامه صحبت هايش به آمار جالب توجهي اشاره مي کند که حاکي از موقعيت راهبردي و تاريخي ويژه پالايشگاه بيدبلند دارد. « در دوران جنگ تحميلي پالايشگاه بيدبلند چهار بار مورد حمله واقع شد؛ حجم حملات بسيار وسيع بود و خسارات زيادي وارد آمد؛ بيش از1500 مورد تعمير و تعويض تجهيزات پالايشگاهي انجام گرفت.

 اين حملات تا سال 1367 ادامه داشت و در هر مورد كار بازسازي توسط تيم ما انجام شد و اجازه نداديم دشمن به هدف خود كه قطع جريان گاز و اخلال در امور جاري كشور بود، برسد.

يادم هست پس از هر بار بازسازي و راه اندازي مجدد، اشك شوق از ديدگان كاركنان سرازير مي شد». اينها صرفا گوشه کوچکي از تاريخ پالايشگاه گاز بيدبلند است، تاريخي که با ثبت آنمي توان هم به آينده نگريست و هم به اکنون فکر کرد. اگر به توسعه و پيشرفت آينده صنعت نفت و گازمي نگريم، تاريخ صنعت را ناديده و بي ارزش تصور نکنيم. دانستن تاريخ يک مسئله، زمينه را براي فهم هر چه بهتر آن را فراهممي کند و اگر توسعه صنعت گاز رامي خواهيم، با دانستن تاريخ آن، قدم هايمان براي رسيدن به آن بلندتر و استوارتر خواهد بود.