گفت وگو با کارکنان پالایشگاه آبادان در آستانه نوروز 1403

سال نو،تلاش  برای آبادانی بیـشتر است

مشعل    با نزدیک شدن به روزهای پایانی اسفندماه، شهرهای جنوبی کشور، رنگ و بوی بهاری را زودتر از دیگر نقاط کشور به خود می گیرند که آبادان یکی از آنهاست؛ شهری که سال ها مقاومت را در دوران جنگ تجربه کرد؛ شهری که پالایشگاه آبادان را دارد و کارکنانش تلاش کردند تا فعالیت های پالایشی آن حتی در بحبوحه جنگ هم متوقف نشود. امروز این پالایشگاه قدیمی و باوقار، دوران دیگری را می گذراند که ریشه در غیرت کسانی دارد که تلاششان این بوده تا پرچم این پالایشگاه همیشه در اهتزاز باشد و با از راه رسیدن سال جدید، می رود که کارنامه درخشان دیگری در پالایش نفت خام و تبدیل آن به فراورده های نفتی رقم بخورد.

عقربه های ساعت، 8 صبح را نشان می دهد  و من وارد کارگاه مرکزی پالایشگاه آبادان می شوم، محیطی با سقف های بلند و پر سر و صدا که در هر بخش آن، کارکنان در تلاشند تا ثمره کارشان، بهتر شدن چرخه پالایش باشد.

قابی از تصاویر مختلف از مقابل چشمانم می گذرد؛ یکی جرثقیل غول پیکری را هدایت می کند، دیگری به جوشکاری مشغول است و آن دیگری نیز در کوتاه زمانی و تنها برای این که کمی از خستگی اش کاسته شود، جرعه ای چای می نوشد.

آرزو می کنم شرایط کار و زندگی بهتر شود

بخش های مختلفی در پالایشگاه آبادان فعال است و درهر بخش، مسؤولیت با یکی است. به بخش برق کارگاه مرکزی می روم و با میلاد ناصریان که سرپرست نیروهای پیمانکاری بخش برق است، هم صحبت می شوم.  او متولد سال 1368 درشهر آبادان است. افزون بر کارشناسی مهندسی برق، کارشناسی مکاترونیک با گرایش اتوماتیک و کنترل تولید را در کارنامه تحصیلی اش دارد. چهره اش به دلیل فعالیت های مختلف در این محیط کاری، نشان از فردی پخته دارد که می تواند در تحقق بخشیدن به اهدافش، با دیگران تعامل خوبی برقرار کند.

از او در مورد چگونگی ورودش به پالایشگاه آبادان می پرسم که می گوید: سال 1392 وارد پالایشگاه آبادان و اداره کالای آن شدم. سپس در بخش سیم پیچی کارگاه مرکزی به کار خود ادامه دادم و توانستم خیلی زود با فراگیری فعالیت های مربوط به این بخش، به مراتب بالاتر بروم.

ناصریان مکثی کوتاه می کند و با اشاره به اینکه در ابتدای ورود، علاقه زیادی به کارش نداشته است، می گوید: بر این اعتقادم که در هرکاری باید بهترین بود و تلاش کردم همین طور باشم. با توجه به جدیت در کار و تعاملی که با همکاران داشتم، مسؤولیت برنامه ریزی واحد برق به من سپرده شد و در کنار این مسؤولیت، سرپرستی نیرو های پیمانکاری واحد برق را هم به عهده دارم.  او از روحیات خود می گوید: در زندگی، کارهایم را سریع انجام می دهم و تلاشم برای رسیدن به اهداف بسیار زیاد است. انسان قانعی نیستم و همیشه برای راضی نگه داشتن خود در محیط کار تلاش می کنم.

از این نیروی جوان در مورد چگونگی ایجاد تعادل میان کار و زندگی شخصی می پرسم که در پاسخ می گوید: همواره سعی کرده ام مشکلات کار را به خانه نبرم؛ اما خواه ناخواه به دلیل ماهیت کاری که دارم، مسائل کار به خانه نیز کشیده می شود؛ زیرا در روزهای تعطیل آنکال هستیم و امکان تماس در هر ساعتی از شبانه روز وجود دارد، از این رو به دلیل تعهدی که به کار دارم، زمان بروز حادثه و مشکل، بسرعت خود را به پالایشگاه می رسانم تا مسأله ایجاد شده را برطرف کنیم.

او کمی به فکر می رود و ادامه می دهد: اکنون بیشتر بار خانه از جمله کارهای اداری، خرید، رسیدگی به فرزندم و . . . به عهده همسرم است. اگر وی با من همراه نبود، نمی توانستم در محیط کار، بدون دغدغه ذهنی فعالیت کنم. 

ناصریان، امسال را به دلیل اقدام هایی که مدیریت پالایشگاه آبادان برای نیروهای ارکان ثالث در نظر گرفته است، سالی خوب می داند و می گوید: علاوه بر مزایای مختلف برای نیروهای ارکان ثالت، برای آنها بیمه تکمیلی نیز در نظر گرفته شده و طرح طبقه بندی مشاغل برای این گروه به اجرا درآمده است.

به گفته او، مهم ترین هدف در زندگی، ساختن یک زندگی خوب است تا بهترین شرایط و امکانات را فراهم کنیم. اگر این هدف گذاری را داشته باشیم، تلاش خود را دو چندان می کنیم تا در کار، شرایط بهتری را به لحاظ یادگیری ایجاد کنیم.

ناصریان برای ورود به سال جدید، آرزومند سلامت برای خود و عزیزانش است و می گوید: امیدوارم سال جدید برای خود و خانواده ام سالی سرشار از سلامت و شادی باشد و مردم نیز در بهترین شرایط، کار و زندگی کنند.

سربلندی ایران با اتکا به نیروهای خلاق

کارگاه مرکزی، بخش دیگر پالایشگاه آبادان است که بعد از گشتی کوتاه در محوطه و گفت و گو با ناصریان، در مسیرم قرار می گیرد.

در کارگاه مرکزی، معمولا چند نفر دور هم جمع می شوند و در مورد موضوعی با هم همفکری می کنند. در این محیط کارگاهی، می توان جریان کار، تلاش و زندگی را به گونه ای ملموس دید. محمدرضا دریس، به عنوان استادکار فرزکاری طرف صحبتم می شود. دریس 43ساله است و در سال 1384 وارد پالایشگاه شده و با توجه به مهارتش، در سال 1391 به کارگاه مرکزی منتقل شده ست.

 او می گوید: قبل از آنکه نیروی ثابت پالایشگاه باشم، گاهی برای تعمیرات اساسی وارد پالایشگاه می شدم. بعد به صورت پیمانکار جذب شدم و اکنون هم در بخش فرزکاری کارگاه مرکزی کار می کنم.

 او در کنار دیگر همکارانش، اقدام های ارزشمندی در مسیر رشد و توسعه پالایشگاه انجام داده و پیشنهاد ساخت سایکلون (تجهیزی که جداسازی ذرات کاتالیست از گازهای خروجی برج احیای کاتالیست را به عهده دارد ) در کارگاه مرکزی از آن جمله است.

دریس ادامه می دهد: کسی که وارد حرفه مهندسی می شود، باید شامه قوی داشته باشد. یکی از تفریحات این حرفه، وجود خلاقیت در آن است؛ خلاقیت، موجب می شود کار و فعالیت یکنواخت نباشد و همواره آرزو دارم که فرزندانم بر اساس علاقه، حرفه خود را انتخاب کنند.

وقتی از آرزویش درسال جدید می پرسم، اظهارمی کند: آرزوی شخصی ام این است که فرزندانم به گونه ای پرورش یابند که برای جامعه و محیط  پیرامون خود مفید باشند و آرزوی کلی و بزرگترم، سربلندی کشورم با اتکا به نیروهای خلاق است.