نگاهی به نقش متفقین در قحطی بزرگ ایران

هم درآمد نفتی را گرفتند هم سوخت ارزان

مشعل: قحطی بزرگی که در ایران و همزمان با سال های جنگ جهانی اول اتفاق افتاد، تنها برآمده از خشکسالی و آفات و بلایای طبیعی نبود، بلکه عوامل متعدد دیگری نیز در شکل گیری آن دخیل بودند. برخی ایالات همچون فارس دچار خشکسالی و بلایای طبیعی چون ملخ خوارگی شدند، گرسنگی و کمبود ارزاق در ایالات آذربایجان، گیلان، سیستان، خراسان و... در گرو بحران برخاسته از جنگ بود. با ورود سربازان متفقین به شهرهای مختلف و کمی پس از آن با تشکیل نیروی پلیس جنوب، گذشته از بروز بحران سیاسی و تحت فشار قرار گرفتن دولت، مردم نیز دچار بحران معیشتی شدند. آنان باید در همان دوران خشکسالی غذایشان را با سربازان بیگانه تقسیم می کردند.

نیروهای نظامی برای تأمین تدارکات نیروهای خود در میادین نبرد، دست به صدور گسترده غله و دام به جبهه ها زدند؛ شوروی دام و غله موجود در ایالات شمال و شرق کشور را با رضایت یا بدون رضایت از صاحبان آنها خریده و از ایران خارج می کرد، انگلیس نیز همین کار را با ایالات جنوبی و جنوب شرقی انجام داده و غلات و احشام جمع آوری شده را از طریق بنادر جنوب و به ویژه محمره از ایران خارج می کرد.

 در همین شرایط و با هیجان عمومی و وحشت زدگی از کشیده شدن جنگ به ایران و ایجاد قحطی، گرانی و افزایش قیمت ها و احتکار مواد غذایی افزایش یافت. همه این موارد سبب بروز قحطی وسیع و غیرمعمول در ایران شد؛ به ویژه تهران و بلوکات اطراف آن که از شروع جنگ تا سال های پس از آن درگیر قحطی و کمبود ارزاق بودند، کمبود نان یکی از مسائل روز پایتخت بود. در سیستان و خراسان و همدان نیز این وضعیت ادامه داشت و تا مدت ها آذوقه و محصولات کشاورزی در انحصار نیروهای نظامی بود.

در چنین اوضاعی نه دولت مرکزی توانایی مقابله با اقدام های متفقین را داشت و نه دولت ملی امکان جلوگیری از رشد و گسترش قحطی را یافت. مهم ترین اقدامی که حکومت مرکزی در این زمینه انجام داد، حکم ممنوعیت صدور مواد غذایی و دام به خارج از کشور به هر مقدار و توسط هر کسی بود. صدور این حکم سبب بروز عکس العمل شدیدی از سوی صاحب منصبان و سفارتخانه های خارجی در ایران شد و آنان سعی بسیار کردند تا تبصره ای برای فرار از آن بیابند.

البته فرار از این قانون چندان سخت نبود یکی از این راه ها قراردادهایی بود که مقاطعه کاران و کنتراتچی ها  با کشورهای خارجی می بستند تا مواد غذایی و ارزاق را در ایران یا خارج از مرزهای ایران به آنان تحویل دهند و در صورت دستگیری این مقاطعه کاران توسط حکومت ایران، مقام های انگلیسی و شوروی به شدت از آنان دفاع می کردند.

 به این ترتیب می توان گفت که در سال های جنگ جهانی اول انگلیس و شوروی به دنبال تاراج سرمایه های ایران از نفت تا محصولات کشاورزی بودند و با توجه به مستندات موجود قحطی و گرسنگی عامل طبیعی نداشت، بلکه ساخته دست اقدام های متفقین و به ویژه انگلستان با همکاری عوامل داخلی بود.

در مجموع دلایل قحطی های طولانی در این دوران ایران را می توان ناشی از عواملی همچون ایجاد ناامنی و از بین رفتن کشاورزی و روستاها در مسیر حرکت نیروهای بیگانه شوروی و انگلیس، ایجاد اغتشاش و هیجان و آشوب میان مردم در اثر جنگ و ترس آنها از کمبود مواد غذایی که به افزایش قیمت ها و انبار آذوقه منتهی می شد.احتکار و ذخیره سازی ارزاق از سوی تجار و مالکان به امید سود بیشتر و خروج غله، دام و مواد غذایی از کشور توسط عوامل متفقین برای تأمین تدارکات و آذوقه مورد نیاز سربازانشان در جبهه های جنگ  نیز از دیگر موارد بود.

همچنین در نتیجه بد بودن وضع راه ها و بلوکه شدن حیوانات بارکش در دست نیروهای شوروی و انگلیس، بحرانی در حمل ونقل کشور و جابه جایی مواد غذایی به وجود آمده بود.

در عین حال باید اذعان داشت که حکومت مرکزی در کنترل اوضاع و حمایت از قحطی زدگان با کنترل قیمت ها و ممانعت از احتکار غله، کنترل مرزها و جلوگیری از خروج ارزاق و احشام توسط عوامل انگلیس و شوروی ناتوان بود.

قحطی و مرگ سهم مردم ایران از جنگ جهانی اول

کشورهای درگیر در جنگ جهانی اول به ایران که ناخواسته درگیر جنگ شده بود، لقب «پل پیروزی» داده بودند؛ کشوری که در مدت جنگ، منابع نفتی و غیرنفتی اش به تاراج رفت و در نتیجه حضور این نیروها بزرگ ترین قحطی دوران خود را تجربه کرد. تنها در یک مورد می توان به به کارگیری راه آهن و قاطر و شتر از خوزستان برای مقاصد مختلف اشاره کرد. ارتش شوروی و انگلیس، شبکه حمل و نقل کشور را به نفع خود نابسامان کرده بودند. در زمان جنگ، متفقین از نفت ایران به صورت گسترده بهره برداری می کردند و رانندگان ایرانی، برای تامین سوخت وسایل خود، با مشکلات جدی مواجه بودند و به همین علت جابه جایی کالا و موادغذایی از مکان تولید به بازار مصرف امکان پذیر نبود. راه آهن سراسری ایران نیز در این سال ها، به طور کامل در اختیار متفقین بود، آنان از راه آهن برای ارسال تجهیزات جنگی و موادغذایی به شوروی استفاده می کردند. از سوی دیگر انگلستان هر نوع خسارتی را که در نتیجه تنش ها و حمله های مختلف اقوام ایرانی یا عثمانی و ... برای تاسیسات نفتی ایران رخ می داد، دریافت می کرد، در حالی که خودش در بسیاری از این حوادث عامل اصلی رخداد بود. در فوریه ۱۹۱۵، در پی یورش انگلیسی ها به خوزستان، به نقاط مختلفی از خط لوله نفت صدمه زدند. با آن که این خط لوله نفت تا ژوئن ۱۹۱۵ تعمیر شد. این ماجرا به بهانه ای برای انگلیسی ها بدل شد تا درآمد های ایران را ضبط کنند. گزارش بانک جهانی در ۱۹۵۲ نشان می دهد خسارت واقعی وارد شده به چاه ها و خطوط لوله حدود ۲۰ هزار پوند بوده که بخش ناچیزی از حق امتیاز ایران شامل می شد.

در برخی اسناد تاریخی اشاره شده که شرکت نفت در دوران قحطی برای تعدادی از کارگران خود مواد غذایی را تامین می کرد و یا در زمان شیوع بیماری ها اقداماتی را برای درمان کارکنان داشته است. با این حال در صورت صحت این عملکرد در برخی از بخش ها، نمی توان آن را در مقایسه با عملکرد اصلی انگلستان در جنگ جهانی اول و دوران قحطی ایران به مقیاس آورد.

نکته مهم دیگر هم این است که دولت ایران محروم از منابع مالی، در برابر ویرانگرترین قحطی تاریخ این کشور، درمانده بود. این دولت هیچ اعمال قدرتی نمی توانست بکند. در برخی از منابع تاریخی به همراهی سران کشور در احتکار و انبار کردن غلات و تلاش برای خرید گندم اشاره شده است. به نوعی می توان گفت که همه عوامل داخلی و خارجی با هم دست به دست دادند تا در فاصله سال های 1296 تا 1298 یک قحطی بزرگ رخ دهد که بی تردید یکی از بزرگ ترین فاجعه های تاریخ ایران بوده است و بر اساس آمار تاریخی هشت تا ۱۰ میلیون ایرانی، ۴۰ تا ۵۰ درصد کل جمعیت آن زمان ایران، در اثر گرسنگی و مرض های ناشی از آن و سوء تغذیه از میان رفتند. با در نظر گرفتن اینکه این سال ها، دوران ابتدایی کشف نفت در ایران و شروع اثرگذاری نفت بر زندگی مردم ایران بوده است، می توان گفت که نفت عاملی برای خسارت های بیشتری شد و تا سال ها اثرات آن بین مردم باقی ماند.

برگرفته از کتاب نفت و زندگی  نوشته ربابه معتقدی